۰۵ شهريور ۱۴۰۰
هدیه ای از جنس نقد
کار هر ساله من در هفته دولت این هدیه‌ها بود. آقای اسماعیلی وزیر ارشاد را البته نمی‌شناسم. اما دوست دارم اولین هدیه را به ایشان تقدیم کنم. کاری به برنامه‌های پیشنهادی و واکنش‌های منفی که از سوی اهالی فرهنگ به همراه داشت، ندارم. شاید برای این مجلس این برنامه مصلحت بود. شاید هم برای زدن قبلی‌ها لازم بود. اما خودتان باور نکنید. نکته مهم این است که وزارت ارشاد، وزارت حمایت کننده است. خالق فرهنگ و هنر نیست. فرهنگ و هنر را هنرمندان و فرهیختگان کشور می‌آفرینند. نمی‌شود شما وزیر ارشاد باشید و با اهالی فرهنگ ارتباطتان مخدوش باشید یا بدتر رابطه نداشته باشید. بهترین راه این است که با هنرمندان و نویسندگان نامدار و اهل فکر کشور ارتباط بگیرید و حمایت کنید...من مخالف بال و پر دادن به نیروهای تازه‌کار همفکرتان نیستم. ولی تا ارتباط حمایتی با نیروهای اصلی نداشته باشید، کارتان فقط تبلیغاتی می‌ماند. نکته دیگر اینکه هم خودتان بپذیرید و هم بپذیرانید که ارشاد نمی‌تواند کل فرهنگ و هنر کشور را درست کند. سازمان‌های اصلی و بودجه‌دار دیگری غیر از ارشاد وجود دارند. حواستان باشد شما را سیبل قرار ندهند. کسب رضایت منتقدین مذهبی در سطوح مختلف پایان ندارد. مبنای مشترکی هم ندارند. وظیفه شما جلب رضایت آنان نیست. وظیفه شما قانون‌مندی است. اگر به فکر جلب رضایت این و آن رفتید، کلاهتان پس معرکه است. پدر زن رییس هم اگر باشد، آرام نمی‌گی‌گیرند. ببینید کی گفتم. هنرمندان در وضعیت خوف و رجا هستند. با رفتارتان امید بدهید. برایتان آرزوی توفیق دارم. شما وزیر شده‌اید که کتاب و موسیقی و سینما و هنرهای تجسمی و تاتر را رشد دهید. این را یادتان نرود.

۳۱ تير ۱۴۰۰
یادداشت من در مورد چهلم مرحوم محتشمی پور:
آقای محتشمی که رحمت خدا بر او باد، بی شک یکی از تاثیرگذاران عرصه سیاست داخلی و خارجی در پیش و پس از پیروزی انقلاب بود که کمتر شخصیتی در تاریخ سیاسی معاصر این تاثیر دوگانه را داشته است. سه خصلت بزرگ و برجسته در مرحوم محتشمی بود که به اعتقاد من می‌شود نام آن را سه گانه غیرقابل تقکیک از او گذاشت. یکی از این خصلتها، تردید نداشتن در مبارزه با اسراییل به عنوان شر مطلق بود و این موضوع بسیار در زندگی اش پر رنگ ظاهر شد. خصلت دیگر او ذوب بودنش در امام خمینی بود آنگونه که همه چیز جهان را از پنجره نگاه امام می‌توانست ببیند و قبول کند. و اما سومین خصلت او پای بندی به نهاد سنت و اعتقادات سنتی شخصی بود. در این وجیزه می‌خواهم به این سه خصوصیت وی اشاره کنم. محتشمی تهرانی بود. پس از تحصیلات مقدماتی در حوزه مجتهدی، خیلی زود به نجف رفت. از بدو ورود به نجف به حلقه دوستان امام خمینی پیوست. حضور در بحبوحه حوادث مبارزاتی ایران در کنار امام خمینی در هنگامه شور جوانی طبعا او را به بررسی و شناخت مسایل جهان واداشت. در عراق زمان حسن البکر برای مبارزات ضد آمریکایی و ضد حکومت ایران به زندان افتاد. در نجف با رهبران گروه‌های فلسطینی که با امام رفت و آمد داشتند آشنا شد و آرمان ضد اسراییلی در او شکل گرفت. وقتی انقلاب پیروز شد، در اوج مبارزات ضد امپریالیستی در منطقه و جهان، و جایگزینی سفارت سازمان آزادیبخش فلسطین به جای سفارت اسراییل در تهران، به صورت طبیعی سفارت سوریه در منطقه مفهوم مبارزه مستقیم با اسراییل را می‌داد و چه کسی آماده تر از محتشمی برای این کار. وقتی محتشمی سفیر ایران در سوریه شد دست به کار راه‌های عملی برای مبارزه با اسراییل شد. در ابتدای کار انقلاب، یکی از دستور العمل‌ها و سیاست‌های مطالعه نشده انقلاب، دفاع از هر نهضت آزادیبخشی در جهان بود. دو سیاست مطرح بود. یکی اینکه ایران نهضت‌های موجود آزادیبخش جهان را حمایت کند و دیگری اینکه نهضت‌های جدیدی که صد در صد در خط نظام جمهوری اسلامی باشد تاسیس کند. محتشمی پایه گذار سیاست دوم بود. در لبنان که عملا زیر مجموعه سیاسی سوریه بود حزب قدیمی امل وجود داشت که امام موسی صدر آن را پایه گذاری کرده بود و همه شیعه بودند و به صورت طبیعی متمایل به ایران و نه در اختیار ایران بودند. محتشمی این شیوه امل را نمی‌پسندید. از میان نیروهای انقلابی و از داخل امل دست به تاسیس یک گروه مستقل ضد اسراییلی زد و نامش را حزب الله گذاشت. این گروه که خود را حزب الله هم میدانند پایه گذارش محتشمی بود و کم کم پا گرفت. در ابتدای کار درگیری خونینی با امل پیدا کردند و نهایتا محور مبارزه جدی با اسراییل شد. در آغاز این راه اسراییل که خطر تفکر محتشمی را می‌دانست، اولین برخورد خشونت آمیز را کلید زد و با ارسال بمب نامه ای در محل سفارت ایران در سوریه قصد جان محتشمی را کرد و بمب منفجر شد و نهایتا محتشمی دو مچ خود را از دست داد و جانباز شد و به بیت امام در ایران برگشت. مدتی در صدا و سیما بود. به عنوان معتمد امام در مهمترین سازمانی که انقلاب در آغاز به آن نیازمند بود. کارش مراقبت بخش خبر بود. وقتی هم که به خاطر خط مشی سیاسی اش از سیاست رسمی کنار رفته بود باز هم در همه دنیا و ایران به عنوان شخصیت آشتی ناپذیر ضد اسراییلی شناخته می‌شد و در مجامع جهانی ضد اسراییل شرکت می‌کرد. خصوصیت بارز دوم محتشمی ذوب بودن در امام بود. بیش از یک شخصیت عادی، مورد اعتماد امام و دفتر امام بود. در مجمع روحانیون مبارز که در ابتدا اکثریت آن را اعضای دفتر امام تشکیل می‌دادند عضو موسس شد و از سران چپ خط امامی آن دوران بود. طبیعی بود در همین مسیر و با همان خصوصیت صراحت لهجه در چپ بودن پییشتاز شده بود. مواضعش افراطی تلقی می‌شد و پس از امام که چپ کم کم از صحنه خارج می‌شد مورد انتقاد و بی مهری حاکمیت رسمی قرار گرفت.   محتشمی ذاتا آدم انقلابی و سازش ناپذیری بود   به دلیل اعتماد امام در کابینه مهندس موسوی متصدی وزارت کشور شد. مخالفت‌های جناح راست با وی بیشتر از همان زمان آغاز شد. محتشمی ذاتا آدم انقلابی و سازش ناپذیری بود. پشتوانه پرقدرت دفتر امام را هم داشت و به همین دلیل با جناح راست در چارچوب خط امام مسامحه روا نمی‌داشت. در ایام وزارت کشورش آن قدر قدرتمند جلو رفت که حتی در مواردی در انتخابات رسما نظر شورای نگهبان را نمی‌پذیرفت و یک بار حکمیت را به امام کشاند و امام با انتخاب آقای محمدعلی انصاری به نوعی از محتشمی و اقتدار او حمایت کردند. محتشمی بعد امام پشتوانه اصلی اش را از دست داد. اما جایگاه سیاسی مهمی داشت. نماینده مجلس که شده بود باز مواضع تند او بر علیه جریان راست که بخش اصلی حاکمیت در دست او بود معروف بود و جسارتش مشهور.   معیارش همراهی با امام بود   کوتاه نمی‌آمد و همچنان انقلابی مانده بود. معیارش هم همراهی با امام بود و بر شخصیت‌هایی که در پست‌های مهم حکومتی جای گرفته بودند و سابقه حمایت دیرین از امام نداشتند، حمله می‌برد. این خصوصیت برجسته دوم محتشمی بود که قبول نمی‌کرد ممکن است معیارها کمی از دوران امام متفاوت شده باشد. هر جا که نشانی از انقلابیگری به روایت آنروزها بود مرد پرخاشگر و صف مقدم جبهه، محتشمی بود. یکی از نمونه‌های آن مقابله با سلمان رشدی بود که او آغازگر این مبارزه بود و اطلاعات را به امام داد و حتی در برابر کسانی که در دولت این روش مبارزه با سلمان رشدی را نمی‌پذیرفتند فراکسیون تشکیل داد که شرحش طولانی است. خصوصیت سوم محتشمی که پایبندی به دین سنتی بود در قسمت آخر عمرش بروز بیشتری کرد. با کمک مریدان و دوستانش حسینیه ای درست کرد بنام حضرت زهرا سلام الله علیها. روضه می‌خواند. سینه زنی می‌کرد. قرآن سر می‌گرفت و خیلی وقت‌ها خودش با آهنگ غمگنانه صدایش متصدی خواندن دعا و روضه بود. به دلیل انقلابیگری در انتخابات سال ۸۸ پر رنگ ظهور پیدا کرد. در حمایت از مهندس موسوی که او را انقلابی از جنس انقلابیون اطراف امام می‌دانست مسئولیت صیانت از آرا را به عهده گرفت. پس از حوادث تلخ ۸۸ وقتی با او صحبت می‌کردی، دیگر بریده بود. حالت‌های عرفانی اش قوت گرفته بود. در ایران نمی‌توانست آن حالت‌ها را ادامه دهد. دوست داشت از سیاست دور باشد. به نجف هجرت کرد و با زندگی فقیرانه، مثل همان که قبل انقلاب بود زندگی می‌کرد و باز هم در آنجا پرچم بیت امام خمینی را بر اساس اعتقاداتش بالا نگهداشت تا اینکه کرونا به سراغش رفت و در غربت او را مبتلا کرد و وقتی به ایران منتقلش کردند دیگر نشد جلو این ویروس نحس گرفته شود و او را آسمانی کرد. محتشمی برای خودش مکتبی بود. مکتب انقلابیگری و بس. روحش شاد.

۲۹ تير ۱۴۰۰
تو چنیینی، من چنانم
روز عرفه، روز شناخت است و روز دعا. روز عجیبی است. به جای آن که گناهکاران به خدا التماس بخشایش کنند، خدا لبخند زنان همه را دعوت کرده است که بیایید، می خواهم ببخشم. عفو کنم. گناه دیدی، ندیدی. در این رروز دعای معروفی امام حسین دارد که بخش گل درشت دعا در این رروز است. دعا که نیست. از عاشقانه های کم نظیر ادبی است.: خدایا: تو آنی که منت بر ما نهادی.نعمت به ما دادی.به ما احسان کردی.زیبا خلقم نمودی.به من فضیلت دادی. من را کامل آفریدی.به من روزی دادی.توفیق نصیبم کردی.هرچه خواستم به من عطا کردی. توانگری هدیه دادی.در خطرات نگه ام داشتی.پناهم دادی.برایم کافی بودی.هدایتم نمودی.گناهانم را پوشاندی.بخشیدی من را.عزت دادی به من .کمکم کردی.بازویم را گرفتی.تاییدم کردی.یاری ام نمودی.شفاو سلامت به من داددی.وتو خدایی هستی که گرامی داشتی من را. تا اینجا امام حسین هی یاد آوری می کند که خدا تو چگونه بودی و چه نعمت هایی بر ما ارزانی داشتی. حالا بعد از این یاد آورری از نعمت های خدادر مقابل می گوید، خدایا اما ما در مقابل چگونه بندگانی بوددیم: ثم انا یا الهی: من کسی بودم که بد کردم. خطا کردم. جلو تو ایستادم. نادانی نمودم. غافل بودم. فراموشکار بودم. به جای توبه دیگران اعتماد کردم. با تعمد و لجاجت جلو تو ایستادم. الکی به تو وعده دادم. از همه وعده هایم تخلف کردم. پیمان شکنی نمودم. خدایا من را می شناسی.همه بدی های خودم را می دانم. و خوبی های تو را هم می دانم. به این بار سنگین اعتراف دارم.میدانی چرا با این که میدانمتو خوبی، من بدی میکنم. فقط به یک دلیل.چون میدانیم تو مهرربانی و گناهانم را می بخشی. تو چه نیازی به عبادت من داری؟ گناهانم چه ضرری به تودارد؟ به همین دلیل است که دست به دامانت شده ام. توصیه می کنم، در روزهاوشبهایی که خدا خودش دعوت نامه فرستاده حتی برای یک لحظه هم که شده به خدا نگاه کنیم. برای ایران. مردمش. خودمان. دعا کنیم. یاد هزاران شهیدی که چند سال پیش در صحرای منا جان دادند راهم گرامی داریم.

۲۸ تير ۱۴۰۰
خوزستان قلب مردم ایران را درد أورده است.
حق خوزستان بر ایران کم نیست. ثروت صد و ده ساله کشور از خاک های نفت خیز خوزستان بر آمده است. صدام که حمله کرد، خیلی از بخشهای خوزستان را اشغال کرد و خط مقدم دفاع از ایران، خوزستان بود. به خاطر این حق بزرگ مردمِ خوزستان، در تشنگی این روزها همه ایران یک صدا خوزستان هستند. گلوله در هیچ صورت پاسخ این تشنگان نیست. در اواخر دولت آقای خاتمی یک نامه ای بنام من ، بی آن که روح من خبر داشته باشد جعل کردند که دولت قصد دارد مردم خوزستان را هجرت دهد. مردم قیام کردند و چند نفر كشته شدند. تلویزیون ایران ار من مصاحبه پخش نمی کرد که تکذیب کنم.فضای مجازی هم نبود. هی با بی بی سی فارسی وعربی حرف می زدم تا اثبات کنم این نامه جعلی است.آن ایام هم از سخت ترین ایام من بود. خوزستان به إندازه کافی تجربه گلوله دشمن را داشته اند.تفنگ های داخلی را بر زمین بگذارید. مردم خوزستان ایرانیانی هستند که چشم ودل وقلب همه ایران هستند.

۲۸ تير ۱۴۰۰
نوبت واکسن زدنم
در این موج جدید واکسن زنی که نوبت سنی من رسیده بود به سامانه ای خصوصیاتم را فرستادم. زود جواب آمد. چند روزه. امروز همراه دخترم فائزه رفتم ایران مال. فقط برای همراهی آمده بود. نه اینکه او هم بزند. مرکز واکسیناسیونش مرتب بود. بین کوو برکت ایرانی و سینوفارم قدرت انتخاب داشتی. سینوفارم را انتخاب کردم. که ییهو در بین جمعیت آقای دارابی قائم مقام صدا وسیما را دیدم که واکسن ایرانی زده بود.گفتم اقلا فرقی بین من و ایشان باشد. کت و شلوارمرتبی پوشیده بود.من هم تیشرت آستین کوتاهی که آماده واکسن زدن باشد.در این مورد هم شوخی کردیم. گفتم آمده بودم واکسن بزنم. از کجا میدانستم شما هم هستین. تا آمد چند تا خبر از سیاست بگوید، صدایم زدند.نشد بفهمیم چه خبر است. دیشب آقای خاتمی می گفت نمی خواهی صبر کنی تا نوبت خانمت هم برسد.گفتم نه. ما دوتا شخصیت مستقلیم. البته قبلا هم تعارفی به خانمم زده بودم که صبر کنم تا باهم برویم. قبول نکرده بود. موقع بیرون رفتن ساعد باقری را دیدم.شاعر و هنر شناس بزرگ. می رفت که واکسن بزند. خدا کند با همین سرعتی که الان واکسن می زنند، ادامه پیدا کند. عکاس روابط عمومی هم زحمت می کشید و عکس می گرفت از افراد مختلف. خسته نباشند کادر واکسن که زحمت می کشند. گرچه این کرونای جدید گویا واکسن ماکسن هم خیلی سرش نمی شود. خدا کمک کند.

۲۶ تير ۱۴۰۰
ازدواج با سایت همسریابی
مشکل ازدواج با سایت همسریابی و صدای مداحان حل نمی شود. اخیرا مسئولان مسابقه گذاشته اند مشکل ازدواج وفرزند آوری را حل کنند.آقای قالیباف سایت همسریابی افتتاح می کند. رییس سازمان تبلیغات از محافل محرم کمک می خواهد برای بچه آوری. باور کنید اکثر جوانان مشکل پیدا کردن شریک زندگی ندارند.زیادی هم دارند. مداحان و روضه خوانان رسمی در ماه محرم هم نمی توانند درتاثیر گذاری ازدواج و فرزند آوری موفق باشند. یک مثل قدیمی بود که مردابها را بخشکانید پشه ها می میرند. شرایط اقتصادی و امید به فردا را زنده کنید، هم ازدواج می کنند و هم اگر بخواهند دست به کار فرزند آوری می شوند. سیاست ها را درست کنید ازدواج رونق پیدا می کند. با این نوع تبلیغات شعاری فقط خوتان را گول می زنید

۲۵ تير ۱۴۰۰
حرمت گذاری مراجع تقلید و حکومت
علیرغم ادعای متقابل حرمت گذاری مراجع تقلید وحکومت اما نه مراجع تقلید به سیاستهای موردی حکومت توجه می کنند و آن بزرگواران رسالت خود را در حمایت از مبانی عقیدتی تعریف می کنند وحساسیت نشان می دهند و حکومت هم در مواردی که مراجع نظراتی ارایه می کنند، عملا به آن بی توجهی می نمایند. تاکید صریح امروز آیه الله صافی گلپایگانی به خطر طالبان و سوابق آلوده آنان به خونریزی و جنایت نمونه ای است که مورد توجه رسمی قرار نمی گیرد. این بی اعتنایی ها مراجع تقلید را وا می دارد که نسبت به نیازهای دینی حکومت بی توجه باشند نمونه اش: درانتخابات مدتهاست که خیلی از مراجع شرکت نمی کنند.

۲۳ تير ۱۴۰۰
مزار استاد شجریان
اخرین روز اقامت در مشهد، به همراه خانم کشیدیم به سمت فردوسی. قبر فردوسی را از بچگی زیارت کرده بودم. این بار برای دیدار با خسرو آواز ایران، مرحوم شجریان رفتیم. توی راه هم یک سر شجریان گوش می دادیم. اولین بار بود بعد آسمانی شدن استاد به مشهد می آمدم. اما با اینکه مزارش در فضای باز هست، ولی کلا به خاطر کرونا تعطیل بود. فاتحه ای بر مزار استادی که افتخار داشتیم بخش اعظم عمرمان را با او معاصر باشیم نثار کردیم و برگشتیم. شجریان یکی از قله های ماندگار در تاریخ آواز ایرانی برای همیشه خواهد ماند. مزار پدر ومادرم در زیر صحن هم در این ایام بسته بود. عصری به غربت خانه رفتگان که باز شده بود رفتم و سلامی از نزدیک به پدرومادر کردم. زیارت خداحافظی این سفر با امام رضا کردم.. خدا پدرومادرهاتان را نگه دارد و در صورت پرواز، رحمتشان کند. سر راه به دفتر مرحوم صانعی سرزدم درخانه مادر زن آلبالوی مشهدی خشک می کردند. خربزه شخته مشهدی هم خوردم که نمیدانم چرا با این همه خوشمزگی، مثل اسید توی گلویم عمل می کند. توی مشهد دندان درد هم گرفتیم . چه دردی. چندبار به دندانپزشکی دکتر هاشمی نژاد رفتم. دیگه همین

۲۳ تير ۱۴۰۰
مشهدیات
فکر میکنم‌ کمتر کسی باور کند آستان قدس رضوی در مشهد به جدی ترین شکل پروتکل های بهداشتی را رعایت می کند اما عده ای زیادی از زائران لجبازانه با این پروتکل ها در حرم مخالفند. ماسک که بماند خیلی ها‌ به خاطر حرص درآوری تمام درهای حرم را می بوسند، تاسف بار. همین ایام.به نحوی خیلی دردناک درگیری خادمان با زائران برای رعایت پروتکل ها فراوان است. اعتقادات مذهبی تندروانه ناشی از تحجر و تصلب اساسی ترین ضربه ها را به دین زده است. اما خیلی از تحلیلگران - به خصوص بیرونی ها- باید بشنوند که این جناح مذهبی که منطق متفاوتی دارند هم قشر زیادی از مردم هستند. با پرخاش و فشار هم اعتقاد آنها عمیقتر می سود. با اینکه مشهدیْم از خیلی ها در مشهد شنیدم بیشترین جایی که سیستم رعایت بهداشت می کند مدیریت حرم است. همه جا الکل در دسترس است. مسیرها را با فاصله گذاری جدا کرده اند. حتی کتاب دعاها و مهر نماز را ضد عفونی می کنند. اما جلو‌ بوسیدن درها را که نمی توانند بگیرند. ور بیفته برداشت متحجرانه از دین. ولی یواشکی بگم این اتفاق نخواهد افتاد. مخلص امام رضا هستم. حرمش مطب نیست ولی اوج ملکوتی معنویت و عشق وپرواز است.

۲۱ تير ۱۴۰۰
ایتالیا قهرمان اروپا شد.
خوب من آخوندم و حالا نه فقط به این دلیل کلا دوست داشتم انگلیس ببره. ▫️قبل بازی این را با احتیاط گفتم که برامون حرف در نیارن. ولی در میارن دیگه. ▫️حالا ایتالیا هم برد. بنده های خدایی که از دقیقه دوم با گل انگلیس شروع به کری خواندن کرده بودند. ▫️این همه تشریفات بعد بازی برای پیروزی خودشون بود ولی مجبور شدند تحویل ایتالیا بدهند.هر جامی که دادند و هر فشفشه ای که هوا می کردند لابد انگلیسی ها توی دلشان می گفتند کوفتتون بشه. ▫️این شبکه سه خودمان هم برای اینکه مبادا یک ثانیه چشم بینندگان به خانمی در استادیوم بیفتد هزار بار گل ها را پخش کرد به طوری که بینندگان می توانستند کروکی مسیر گل ها را چشم بسته بکشند. ▫️چقدر ریاکاری نهادینه شده نجومی! ▫️فوتبال خودش یک آیین و دین پیچیده ای است. ▫️مبارک ایتالیایی ها باشد.واقعا نیمه دوم خوب بازی کردند.

8   4       ۱    ۲    ۳    ۴   ۵    ۶    ۷    ۸    ۹    ۱۰       3  7
© Copyright 2003-2023, Webneveshteha.com. All rights reserved.