۰۹ اسفند ۱۳۸۶
نقش هنرمندان و بازیگران در انتخابات

 

انتخابات موقعیتی است که اقشار معروف بازارشان سکه است. همه به حمایت­های آنان چشم می­دوزند. در سراسر دنیا این اتفاق وجود دارد که نزدیکی­های انتخابات کاندیداها عزیز می­شوند و اردوگاه­های حزبی و یا فردی کاندیداها سراغ آنان می­روند. در این میان هنرمندان و فوتبالیست­ها بیشتر در معرض تقاضای کمک جریانات سیاسی قرار می­گیرند. این البته طبیعی است. آنان به دلیل این که در معرض دید همیشه مردم قرار دارند و مورد شناخت طبیعی هستند و معروفند، اگر نظری بدهند لااقل از طرف مردم شنیده می­شود. البته چون آنان معمولاً سیاستمدار نیستند نظراتشان قاعدتاً در حوزه­ی سیاست حرف اول نمی­تواند باشد. هم چنان که نظرات سیاستمدارن در نحوه­ی بازی فوتبال و یا قواعد هنری نباید ملحوظ شود؛ اما واقعیت دیگری هم وجود دارد. در خیلی موارد سیاستمداران در حوزه­ی ورزش و هنر دخالت می­کنند بی آن که از تخصص و آگاهی لازم برخوردار باشند. از سوی دیگر مردم در خیلی نقاط دنیا چون حرف آدم­های مشهور را می­شنوند و صدایشان به گوش می­رسد علاقه­مندند که از این امکان استفاده کنند. بعضی از هنرمندان هم البته به این کار علاقه نشان می­دهند. بعضی از آنان اگرچه هنرمند یا بازیکن هستند، اما به عنوان یک شهروند به سرنوشت کشورشان دل بسته­اند و دوست دارند جریان سیاسی و یا فردی را که می­پسندند را به مردم معرفی نمایند. ممکن است بعضی نیز به خاطر جاذبه­های مالی و یا منطقه­ای دوست داشته باشند در حوزه­ی سیاست وارد شوند. نمی­توان از آنان خرده گرفت که در سیاست می­خواهند وارد شوند. این بالاخره یک امکان است که این حق و امکان را نمی­توان از هنرمندان و بازیگران گرفت. به عقیده­ی من اگر اجبارهای مخفی و علنی برای استفاده از رأی و نظر و حمایت وجود نداشته باشد حضور هنرمندان و بازیگران در عرصه­ی حمایتی از کاندیداها اشکالی نمی­تواند داشته باشد و کار مفیدی نیز هست. اجبارهای مختلف مثل فشارهای مخفی و علنی از سوی مثلاً مسئولان رسمی فدراسیون­ها و یا وزارت­های ذی دخل کار زشتی است که معمولاً خود هنرمندان زیر بار آن نمی­روند؛ و اگر هم جایی مجبور شوند چنین کنند، مردم آن را می­فهمند و برای کاندیداها اثر معکوس دارد. اما شکل دیگر حضور هنرمندان و اصحاب مشهور ورزش این است که خود کاندیدا شوند. در این نوع دخالت سیاسی اصحاب بازی و هنر تنها اگر خود از اصحاب سیاست باشند و احساس نمایند که عنصر مفیدی در مجلس و یا شوراها هستند باید خود را کاندیدا نمایند. چون اگر چنین نباشد استفاده از اشتهاری که به دلیل هنر آنان بوده است و می­خواهند استفاده­ی سیاسی از آن نمایند کمی ناجوانمردی و خیانت به اعتماد مردم است. کسانی هم که مسئولان انتخاب کاندیداها برای احزاب و جبهه­ها هستند اگر افرادی را که صلاحیت کاندیدا بودن ندارند و آنان عنصر مفیدی برای مجلس و یا شوراها نیستند و آنان را معرفی نمایند سوء استفاده از اشتهار آنان است و در دراز مدت به شخصیت و اعتبار آن احزاب آسیب می­رسانند. تاکنون در ایران هر دو تجربه دیده شده است. بسیاری از هنرمندان کاندیدا شده­اند و عضو مفیدی برای جامعه خود بوده­اند؛ و بعضی از این اصحاب اشتهار بوده­اند که در مجلس و یا شوراها رفته­اند و فقط شهرت خود را از دست داده­اند و برای مردم هم مفید نبوده­اند. در یک جمله سوء استفاده از هنرمندان و یا بازیکنان چه توسط گروه­ها و چه خود کاندیداها کار ناصوابی است که باید از آن پرهیز شود. هم چنان که استفاده­ی صحیح و مفید هم امری پسندیده است.

 

۰۸ اسفند ۱۳۸۶
سفر مسلم بن عقیل به کوفه

 

به مناسبت اربعین حسینی در ادامه­ی سفرهای حادثه­ی کربلا که در این مدت نوشتم، به سفر نماینده امام حسین، مسلم بن عقیل به کوفه اشاره می­کنم. وقتی امام حسین اعلام کرد با یزید بیعت نمی­کند مردم کوفه نامه­های فراوانی به امام حسین فرستادند و از ایشان دعوت کردند که به سوی کوفه بیاید تا از حمایت همه جانبه مردم آن شهر برخوردار باشند. امام حسین قبل از آن که خودش به طرف کوفه برود، مسلم بن عقیل را به سوی کوفه فرستاد و در نامه­ای نوشت که او به نمایندگی از امام می­آید و پس از بررسی اگر برای من نوشت که نظر بزرگان شما مثل قبل در حمایت از من است، خواهم آمد. بلافاصله در همان نامه به اهمیت مخالفت با حکومت یزید اشاره می­کند. مسلم بن عقیل ۱۵ ماه رمضان از مکه خارج می­شود. در ابتدا مورد استقبال گرم مردم کوفه قرار می­گیرد. ۱۲ هزار تن بنا به نقل تواریخ با او بیعت کردند. یزید، حاکم وقت که به اهمیت این سفر پی برده بود، عبیدالله ابن زیاد را که استاندار بصره بود، با حفظ سمت به فرمانداری کوفه منصوب کرد و مأموریتش هم سرکوب هواداران مسلم بن عقیل بود.

وی به محل حکومت رفت. مردم را تهدید کرد که اگر به یزید وفادار نباشند ارتش نیرومندی از طرف شام به طرف آنها خواهد آمد و همه را خواهد کشت. این خبر باعث شد که مردم از دور او فاصله بگیرند. تنها یک نفر به نام هانی بن عروه با او ماند. وقتی او را دستگیر کردند، خیلی شکنجه دادند. ۴ هزار نفر از افراد قبیله بنی مذحج که هانی وابسته به آن قبیله بود جلو دارالاماره اعتصاب کردند. عبدالله بن زیاد یک روحانی خائن را واسطه قرار داد. مردم به او اطمینان کردند. او به داخل قصر حکومتی رفت. با آن که هانی شکنجه شده و در گوشه زندان افتاده بود به مردم خبر داد که او سالم است و نزد امیر نشسته و به زودی آزاد می­شود. اعتصاب شکسته شد. اما همان مردم کوفه به دنبال دستگیری مسلم بودند. مسلم و هانی پس از دستگیری به شهادت رسیدند.

مسلم قبل از این اتفاقات وقتی جمعیت ۱۲ هزار نفری بیعت کننده را دید به امام حسین نوشت که به طرف کوفه حرکت کند. امام حسین قبل از رسیدن خود به کوفه پیکی به نام عبدالله بن یقطر را به طرف کوفه فرستاد که آنان را از سفرش به کوفه باخبر کند. او را بین راه گرفتند و او نامه امام حسین را بلعید. در بین راه به امام حسین علیه­السلام خبر رسید که آن جمعیت وفادار، مسلم را تنها گذاشته­اند و او به شهادت رسیده است. امام حسین به طرف کربلا تغییر مسیر داد.

 

۰۷ اسفند ۱۳۸۶
آیت الله سیستانی و کرامات ایرانی

 

یکی از شخصیت­های فرهنگی کشورمان اخیراً عراق بوده و با آیت الله سیستانی دیدار مفصلی داشته است. در جلسه­ای تعریف می­کرد که ایشان به بحث­های مطرح در ایران از سال­های دور تسلط فراوان دارد. مداخل مختلف دائره المعارف­ها و نظریات و مکتب­های دینی و دیدگاه­های جدید مباحث نواندیشی دینی داخل ایران را می­شناخته و مبانی آن نظریات را خوانده است. در مورد هر یک از آنان حواشی تکمیلی و یا تصحیحی زده است. همان چهره­ی فرهنگی کشورمان می­گفت بعد از این مباحث حضرت آیت الله پرسیده بودند ولی نمی­دانم چرا مدتی است کتاب­هایی که حتی از مراکز معتبر حوزوی ایران به دستم می­رسد بیشتر به کرامات و الهامات و مسائل این گونه­ای می­پردازند و از آن مسائل جدی علمی کمتر کتاب به دستم می­رسد. آن دوست عزیز ما نگفت به این سؤال حضرت آیت الله پاسخ داده است یا نه.

 

۰۶ اسفند ۱۳۸۶
امام موسی صدر و انتخابات و هسته ای

 

امروز صبح رفتم دانشکده ادبیات؛ مراسمی برای سی سالگی غیبت امام موسی صدر بود. آقای حداد عادل می­خواست سخنرانی کند. آقای صدر سی سال پیش در سفری به لیبی مفقود شده است. ایشان در لبنان بود و رئیس شیعیان آن­جا. در آن جمع من به دلیل این­که سالها مسئول این پرونده بودم و چندین سفر به لیبی رفتم و در نقاط مختلف دنیا با لیبیائی­ها دیدار داشتم، بیشترین اطلاعات را از این پرونده داشتم. واقعاً آدم بزرگی بود که سی سال پیش یک مقام رسمی شیعه در دنیا به حساب می­آمد. آقای حداد عجله داشت. وقتی سخنران اول تمام کرد، مجری داشت می­گفت از دانشمند فرهیخته و فرزانه جناب آقای حداد عادل دعوت می­کنیم که من قبل از این که اسم ایشان را ببرند، گمان کردم کس دیگری را می­خواهد دعوت کند. به آقای حداد گفتم نوبت شما نیست. کلی ضایع شدم. آقای حداد گفت لابد به نظر شما هیچ­یک از این صفات منطبق با من نیست. من همین جوری گفته بودم. از آن­جا به جلسه­ی دیگری در دفتر آقای خاتمی رفتم؛ انتخاباتی بود و سیاسی. از دوستان اخبار جلسه دیشب ستاد ائتلاف اصلاح طلبان با آقای خاتمی را گرفتم. در تهران مسلماً نمی­توانند لیست کامل بدهند. دیروز هم در حاشیه مراسم بی­رونق فاتحه­ی آقای توسلی در دانشگاه تهران با آقای عارف حرف می­زدیم. می­گفت آقای حداد عادل گفته است که حرف فرمانده سپاه پاسداران و روزنامه­ها در حمایت از اصول گرایان تبلیغ انتخاباتی نیست؛ بیان یک محتوا است. تعریف از اصل اصول­گرایی بوده است. آقای عارف هم با تیزهوشی اشاره کرده بود مگر شما طرف­دار اصلاح امور نیستید؟ یک بار هم از این طرفی غش کنید و بگویید در انتخابات به اصلاح طلبی رأی بدهید. اصلاح طلبی هم یک محتواست. آقای مجید انصاری هم که کاندیدای تهران است سخنران بود. از فضای فعلی انتقادی حرف می­زد. بیشتر اقتصادی صحبت کرد و این­که چه قدر از برنامه عقب هستیم. آقای خاتمی و موسوی خوئینی و محتشمی و دکتر معین هم نشسته بودند. شب که برگشتم منزل و تلویزیون را دیدم، متوجه شدم دوباره برای پرونده هسته­ای جشن گرفته­اند و رئیس جمهور پیام مفصل داده است. از هر کسی که سرش در حساب و کتاب پرونده هسته­ای بود پرسیدم که با زمان گزارش نهادهای اطلاعاتی چه فرقی کرده که باید جدیداً جشن گرفت، کسی نمی­دانست. ما عجالتاً می­بایست خوشحال باشیم. این هم از گذشت و گذار دیروز و امروز.

 

۰۵ اسفند ۱۳۸۶
امکانات عمومی و انتخابات

 

خبرگزاری­ها از قول آقای احمد خاتمی، امام جمعه­ی موقت تهران نقل کرده بودند که جبهه­ی متحد اصول گرایان خاری در چشم استکبار است. سردار جعفری، فرمانده­ی سپاه هم گفته بود باید به اصول­گرایان رأی داد که بازتاب­های فراوانی در جامعه به وجود آورد. کیهان و ایران و جام­جم هم سه روزنامه­ای هستند که بودجه­ی آن عمومی است؛ آن­ها هر روز در حمایت از جبهه­ی اصول گرایان برای انتخابات تعریف و تمجید می­کنند. جبهه­ی اصول گرایان هم عنوان یک گروهی است که در انتخابات فعالند و همه­ی افراد آن هم تقریباً تأیید صلاحیت شده­اند. انتخابات هم قرار است دولتی نباشد و همه­ی گروه­ها در یک حد از امکانات دولتی استفاده کنند.

همین جوری دیگه!

 

۰۴ اسفند ۱۳۸۶
مراسم چهلم بی رونق دکتر شهیدی در قم

 

یکی دو شب پیش رفته بودم مجلس چهلم استاد سید جعفر شهیدی در مسجد اعظم قم. صدا و سیمای قم خیلی تبلیغ کرده بود؛ ۴۰ تا مرکز هم امضا کرده بودند. با این که در علوم دینی خیلی برجسته­تر از بسیاری از روحانیون بود، جمعیت اندکی در آن جلسه شرکت کرده بودند. گاهی در دانشگاه­ها هم وقتی برای روحانی دانشمندی بزرگداشت برگزار می­شود، از سوی بدنه­ی دانشجویان استقبال خوبی نمی­شود. این نوع برخوردها که بخشی از آن ناشی از تعصب­های صنفی است و بخشی به دلیل مسائل پنهان تبعیض بین روحانی و غیر روحانی در سطوح مختلف است، یک اشکال جدی را پدید می­آورد که که مقام دانش تحت تأثیر نوع لباس قرار می­گیرد. این برای جامعه­ی علمی و فرهنگی، کار ناصوابی است.

آقای مهدوی راد که دانشمندی کم­نظیر است و قدرش ناشناخته، از دوستان صمیمی آقای دکتر شهیدی و منبری جلسه بود. داستان­های عجیبی نقل می­کرد. معمولاً در این جلسات بحث­های علمی می­کنند؛ اما آقای مهدوی از فضایل شخصی آقای شهیدی یاد کرد. می­گفت یک بار برای دادن جایزه­ی کتاب ولایت ایشان را به قم دعوت کردیم. کتاب ایشان هم برنده شده بود. اما گفت نمی­آیم؛ قبل از شما با یک دانشجویی قرار گذاشته­ام تا بیاید و مشکلات درسی­اش را حل و فصل کند. اخلاق اجازه نمی­دهد که آن را لغو کنم و به جلسه­ی شما بیایم. وقتی هم که چندین سکه به عنوان جایزه به ایشان داده بودند، آن را به آقای مهدوی راد داده و گفته بود آن­ها را بفروشید و چند نفر زندانی را که به خاطر بی پولی در زندانند آزاد کنید. این رفتارهای اخلاقی در جامعه­ی ما بسیار کم­رنگ شده است. قدیمی­ها هم که یکی یکی دارند می­میرند.

 

۰۳ اسفند ۱۳۸۶
وزارت اطلاعات و حسین درخشان و سفیر

 

دیروز دیدم کیهان نوشته که آقای حسین درخشان، که یکی از اولین­های وبلاگ نویسی ایرانی است، به صورت مخفی به ایران آمده بوده و با من ملاقات داشته و از قول ایشان نوشته بودند که این دیدار مربوط به قبل از سفرش به اسرائیل بوده است و طبق رویه­ی کیهان نویسی کلی هم در مورد روابط جاسوسی وی، بعد از این نکته مطلب نوشته است. این در حالی بود که آقای درخشان در همان سفر مخفی که در ایام انتخابات ریاست جمهوری بود، در سر چهارراه­ها تابلو می­گرفت و تبلیغات می­کرد و در روزنامه­ها هم منعکس می­شد. موقع رفتن از ایران هم توسط مأموران لابد اطلاعاتی فرودگاه مورد پرس و جو قرار گرفته بود. با خیلی­ها و من­جمله با من هم نیم ساعتی دیدار داشت و در مورد انتخابات و مسائل فنی وبلاگ نویسی صحبت کردیم و از آن زمان تا حالا هم نه از ایشان و نه از سفرهای ایشان به اسرائیل یا هر جای دیگر خبری دارم؛ فقط بعضاً اظهار نظرهای ایشان علیه اصلاح طلبان را در تلویزیون و کیهان می­خواندم. در روز راهپیمائی ۲۲ بهمن هم از تلویزیون شنیدم که آقای رئیس جمهور ادعا کردند یک سفیری در کشور راه افتاده و این و آن را می­بیند و در مورد مسئله­ی هسته­ای صحبت می­کند؛ و سپس آقای احمدی نژاد برای این­که سفیر، صدای مردم ایران را بفهمد از مردم در مورد هسته­ای پرسیدند و مردم هم پاسخ دادند. در موارد زیادی هم مثل مشکل مسکن، بانک­ها و غیره از تلویزیون رسمی و از قول مقامات عالی­رتبه اعلام کرده­اند که افرادی در داخل کشور عامل این بحران­ها هستند. در همه­ی این موارد اگر چنین باشد که حسین درخشان با تابلوی در دست، در خیابان­ها سفر مخفی و جاسوس گونه داشته، سفیر کشوری دست به چنین تحرک بزرگی زده، افرادی در داخل، مسکن و اقتصاد کشور را مختل کرده­اند، لابد سیستم اطلاعاتی کشور بی­خبر بوده­اند و نتوانسته­اند از این موارد اطلاع کسب کنند که در آن صورت نشانه­ی ضغف اطلاعاتی است و بزرگ­ترین اهانت به این سیستم است و کشور را بی­حفاظ امنیتی معرفی می­کند؛ اما واقعیت این است که چنین نیست و سیستم امنیتی کشور بر مسائل خیلی کوچک­تر از این موارد هم مسلط است. فقط این ادعاهای دروغ برای خراب کردن و هجوم به رقیب داخلی است، حتی اگر به قیمت ضربه زدن به منافع ملی باشد.

 

۰۲ اسفند ۱۳۸۶
نمدمالی انتخاباتی

 

شبی در مجمع روحانیون مبارز بودیم. یکی از چهره­های معروف سیاسی کشور می­گفت در انتخابات، سیاست نمدمالی را برای اصلاح طلبان پیش گرفته­اند. دیدم این اصطلاح زیاد مطرح می­شود؛ همین جوری گفتم سابقه­ی تاریخی داستان نمدمالی را بنویسم:

«المستعصم بالله خلیفه عباسی بود و اعتقاد عوام بر این بود که او امیرالمؤمنین و ولی خداست و اگر کشته شود، آسمان به زمین می­چسبد و کن فیکون می­شود؛ و چون هلاکوخان به بغداد حمله­ور شد، به دستور خواجه نصیرالدین طوسی خلیفه را نمد مال کردند و قرار بر این شد که نمد مالان یک چشم به نمد و چشمی دیگر بر آسمان داشته باشند که اگر آسمان به حرکت آمد خلیفه را رها سازند. اما چنین نشد و او را آن­چنان مالاندند تا کشته شد.»

 

۰۱ اسفند ۱۳۸۶
خمینی زدایی

 

صدای آمریکا حوادث اخیر را خمینی زدایی، از جنس مائو زدایی انقلاب چین توسط وابستگان به دولت فعلی نامید. مفسران صدای آمریکا معتقد بودند هم­چنان که در هر انقلابی بعد از گذشت چند دهه رهبر اولیه حذف می­شود، در ایران نیز وقت حذف اندیشه­ی امام خمینی فرا رسیده و اهانت­های جدید به بیت امام خمینی از سوی حامیان دولت و دفاع آیت الله توسلی از حاج حسن آقا، جنگ بین خمینی زدایی و خمینی خواهی است. اما علی­رغم خواست جریانات حامی دولت و صدای آمریکا این اتفاقات و به خصوص مرگ زیبای آیت الله توسلی منجر به احیای مجدد گفتمان امام خمینی شد؛ مهم­تر از آن معلوم شد جناح محافظه کار کاسب کار که امام را در مواردی مصادره می­کرد، چقدر در این بازیگری­اش ناصادق است.

 

8   4       ۱    ۲    ۳      3 7
© Copyright 2003-2023, Webneveshteha.com. All rights reserved.