۱۵ اسفند ۱۳۸۶
تاکسی نوشته ها
چندی پیش یکی از دوستانم کتاب کوچکی با نام "تاکسی نوشت" نوشتهی آقای ناصر غیاثی، داستان نویس طنزپرداز معاصر را به من هدیه داد. کوتاه بود؛ حاوی ۲۳ قصه که در تاکسی اتفاق افتاده است. همان شب خواندمش. جز چند تا قصهای که در تاکسی، در ایران اتفاق افتاده، بقیه ماجرای آدمهای مختلفی است که در تاکسی در آلمان و شهر برلین پیش آمده است. قلم ناصر غیاثی البته به این ماجراها پردازش خوبی داده است؛ ولی اساساً ماجراهای داخل تاکسی سوژهی بسیار جالبی است. سروش صحت، کارگردان بامزهی کشورمان نیز مدتی در روزنامهی اعتماد طنز تاکسی مینوشت. آدمهای متفاوت با دیدگاههای گوناگون و بدون داشتن ترس از اینکه کسی از این حرفها پرس و جو کند، حرف میزنند. اولی که بحثی را مطرح نماید، مسیر سایر بحثها را تعیین میکند. رانندههای تاکسی باید خیلی اعصاب داشته باشند. جمع آوری تاکسی شنیدهها، چه شایعه و چه واقعیت، سوژهی بسیار بامزهای است. ناصر غیاثی البته وقتی از تاکسیرانی در آلمان حرف میزند، به دلیل نوعی دیسیپلین حاکم بر آنجا با مشکلات کمتری برخورد میکند؛ اما اگر یک نویسندهی ایرانی چنین کاری کند، میتواند سریال سیاسی، اجتماعی، اقتصادی طولانی و پرجاذبهای را تدوین کند. در فصل انتخابات بهخصوص، عالمی است رسانهی تاکسی.
بهانهای شد تا به رانندگان تاکسی که مخاطب همهی حرفها هستند، خسته نباشید بگویم. مگر باید همهاش از سیاست حرف زد؟! ضمن این که در کمتر جائی مثل تاکسی سیاست رد و بدل میشود.