۳۰ دی ۱۳۸۶
ماهم مثل آقای خاتمی آرزو می کنیم رد صلاحیت ها شایعه باشد

 

تا چند روز دیگر لیست رد صلاحیت­ها اعلام خواهد شد. آقای خاتمی که معمولاً بی­خبر از پشت پرده­ها نیست، در دیدار ستاد اصلاح طلبان اعلام کرده است که خبرهای بدی از رد صلاحیت­های گسترده شنیده است. هم چنان که خود آقای خاتمی آرزو کرده است، امیدواریم شایعه باشد. این بار با توجه به شرایط همگونی سیاسی داخل کشور و یک دست بودن قوای سیاسی دوستان وابسته و نزدیک به آقای هاشمی رفسنجانی از قبل ثبت­نام نکردند. در جناح اصلاح طبان هم بسیاری از کسانی که زمینه­ی رأی خوبی داشتند، ثبت نام نکردند و از سوی دیگر تمام تلاش بر این بوده که چهره­های میانه برای ثبت نام اقدام کنند. در حقیقت یک نوع خود حذفی در جناح اصلاح طلبان صورت گرفته است. دلیل این اقدام و فعال شدن جبهه­ی اصلاحات نیز دلسوزی برای کشور و حضور مردم در انتخابات و اصلاح کشور از درون بوده است؛ امری که عاقلان و دل­سوزان واقعی انقلاب حتی اگر در جبهه­ی اصلاح طلبی نباشند باید از آن حمایت کنند. اگر این خبر آقای خاتمی شایعه نباشد، حداقل نتیجه­ی آن این خواهد بود که در سراسر کشور اصلاح طلبان بی­کاندیدا نه تنها نمی­توانند در انتخابات فعال شوند بلکه انگیزه شرکت در انتخاباتی غیررقابتی برای مردم هم به شکل قابل توجهی کاهش می­یابد. واقعیت غیر انکار این است که به دلیل عملکرد بخش اجرائی کشور و پندآموزی خیلی­ها از تحریم انتخابات، شرایط این دوره از همیشه برای شرکت گسترده­تر در انتخابات آماده است و البته با شرکت گسترده نتایج انتخابات قطعاً مورد خواست بخشی از مسئولان اجرائی نخواهد بود. عده­ای که منافع  و گروه خود برایشان بر منافع کشور ترجیح دارند و دست بالائی در اجرا و نظارت انتخابات هم دارند، علاقه­مندند از این فرصت استفاده کنند تا رقبا را حذف و هم چنان با خیال راحت حتی در غیاب حمایت مردمی زمام قدرت را در دست داشته باشند؛ اما آنان که سرنوشت کشور برایشان پراهمیت­تر است می­دانند انتخابات آزاد و رقابتی و حضور نمایندگان افکار گوناگون در مجلس و در نهایت حمایت گسترده­ی مردمی در شرایط داخلی و خارجی فعلی چه قدر کارگشای زندگی مردم است و می­تواند باعث اقتدار کشور شود و خطرات گوناگون را از ساحت انقلاب و مردم دور نماید و مثل آقای خاتمی آرزو می­کنند خبر رد صلاحیت­های گسترده شایعه باشد. در این چند روز باقی­مانده وظیفه­ی بزرگان کشور از قبیل آقایان هاشمی رفسنجانی، خاتمی، کروبی، مهندس موسوی و نیز حتی بزرگان عاقل جبهه­ی راست که شرایط کشور را می­فهمند این است که تلاش کنند تا به خاطر کشور، انقلاب و مردم مسئله رد صلاحیت­های گسترده هم چنان شایعه بماند. گرچه تجربه نشان داده که معمولاً قبل از انتخابات سرنوشت کشور و این حرف­ها در اولویت قرار نمی­گیرد و شایعه­ها به حقیقت می­پیوندد و نتایج تلخ بعداً معلوم می­شود.

 

۲۹ دی ۱۳۸۶
هنر پنهان روضه خوانی آقای خاتمی

 

چند سالی است که در مراسم عاشورا و عید غدیر به همت برادر خوبم احمد آقای مسجدجامعی هنرمندان کشور در مجلس شادی و عزای مذهبی جمع می­شوند و آقای خاتمی هم صحبت می­کند. دیشب هم مراسم عزاداری هنرمندان به خاطر عاشورا در خانه­ی هنرمندان برگزار شد. من هم با این که هنرمند نیستم، دعوت شده بودم و رفتم. چهره­های ملی و سرشناس هنرمند آمده بودند. عشق حسین مربوط به همه­ی انسان­های آزاده است. حسام­الدین سراج وقتی می­خواست شعر بخواند، مخفی نکرد که بیشتر علاقه داشته که در یک مجلس سنتی و عزاداری عمومی شرکت کند. وقتی می­خواستم وارد شوم سیف­الله داد را دیدم؛ با هم که دوست قدیمی هستیم، کمی در مورد سلامتش حرف زدیم. یکی که نشناختمش در گوشم گفت در این شرایط سیاسی کشور آقای خاتمی شب عاشورا باید در یک مسجد و در میان مراسم مردمی شرکت کند؛ با هنرمندان نمی­شود زمام سیاسی کشور را گرفت. در عین این که درست می­گفت، گفتم فکر نمی­کنم آقای خاتمی هم قصدش از این جلسه کار سیاسی باشد. به همین دلیل آقای خاتمی هم که سخنرانی کرد هیچ از سیاست حرف نزد. ترجمه­ی خطبه­ی حضرت زینب را خواند. از هر روضه­ای عاشورایی­تر بود. کلی گریه کردیم. این که آقای خاتمی چنین روضه­ای خواند و چنین فضای روحانی به وجود آورد، از هنرهای پنهان آقای خاتمی بود. چند نفر از شاعران هم شعر حسینی خواندند. حادثه­ی عاشورا هر چه بی­پیرایه­تر از متن تاریخ خوانده شود، واقعی­تر و جانسوزتر است. عرب­های شیعه رسم دارند فقط مقتل می­خوانند. خیلی تأثیرگذار است. زمانی که در رادیو مدیر بودم مقتلی به فارسی با صدای محمود کریمی تولید کردیم. هر سال عاشورا پخش می­کردیم. خیلی وقته دیگر پخش نمی­شود. سهیل محمودی که هنرمندانه مثل همیشه این گونه مراسم را اداره می­کند چند شعر کوتاه از شهریار خواند که از ده تا روضه­ی رسمی جانسوزتر بود. آقای مسجدجامعی هم که در شناخت هنر دینی تخصص دارد در سخنان کوتاهش گفت در هنر صورت­نگاری فقط در مورد حادثه­ی کربلا هنرمندان، هنرآفرینی کرده­اند. یاد استاد جعفر شهیدی در این مجلس خیلی زنده بود. خدا رحمتش کند.

 

۲۸ دی ۱۳۸۶
روضه های مرحوم میرزای تهرانی

 

روزهای تاسوعا در منزل مرحوم آقای فیروزان مراسم عزاداری باصفائی برگزار می­شود. خیلی سال است که من هم شرکت می­کنم. امروز هم رفته بودم. در نوجوانی آدم باحالی به نام آقای میرزای تهرانی را می­شناختم که از دوستان پدر و دائی­ام بود. وقتی مشهد می­آمد منزل ما بود. ما هم گاهی برای روضه­ی معروفش به تهران می­آمدیم. خیلی گریه­های عجیبی می­کرد. شانه­هایش تکان می­خورد و تنهایی هم با صدا گریه و زاری داشت. منظره­ی باخلوص گریه­اش هم چنان از کوچکی به یادم هست. در گریه و عزاداریش اصلاً رایحه­ای از ریاکاری و تظاهر نبود. سال­ها پیش فوت کرد ولی دوستانش که شاید نسلی بر آن­ها گذشته باشد، هم چنان آن روضه­ها را ادامه می­دهند. هیأت منزل آقای فیروزان ادامه هیأت مرحوم میرزای تهرانی است. هنوز هم بی­ریا روضه می­خوانند و سینه می­زنند. دوست خوبم مهدی فیروزان که داماد امام موسی صدر است و پسر مرحوم فیروزان، جلسات را در بیت­العباس ادامه می­دهد. روضه خوانی بر امام حسین  آزادگی و عزت را هر ساله در جامعه شیعه یادآوری می­کند.

السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین علیهم السلام.

 

۲۷ دی ۱۳۸۶
حضرت عباس

 

فردا تاسوعاست. روز و شب تاسوعا به نام حضرت عباس شناخته می­شود. در مورد زندگی حضرت ابوالفضل العباس، تا قبل از عاشورا خیلی کم نوشته شده است؛ اما جوانمردی عاشقانه­اش در یک نصف روز عاشورا، او را جاودان کرده است. کسی که چند روز است در گرمای کربلا آب نخورده، از میان دشمنان عبور می­کند و خود را به آب می­رساند. دستش را زیر آب می­برد و تا می­خواهد آب بیاشامد، یاد امام حسین و خانواده­اش می­افتد؛ به خاطر تشنگی آنان آب را روی آب می­ریزد. این اوج عاشقی و جوانمردی بی­پاسخ نمانده است که میلیون­ها انسان امروز عاشق او هستند.

 

۲۶ دی ۱۳۸۶
جلسه ی ائتلاف تمدن ها در اسپانیا

 

دیروز و امروز در مادرید در جلسه­ی ائتلاف تمدن­ها شرکت کرده بودم. من را به عنوان مسئول موسسه­ی گفت­وگوی ادیان دعوت کرده بودند. دعوت کننده نخست وزیر اسپانیا بود. خیلی از مقامات دنیا در این جلسه بودند. این ایده در سال ۲۰۰۵ توسط نخست وزیر اسپانیا و همراهی نخست وزیر ترکیه و حمایت دبیرکل سازمان ملل تشکیل شد. ۱۲ نفر توسط دبیرکل قبلی سازمان ملل انتخاب شده بودند که ایده­ی ائتلاف تمدن­ها را بررسی کنند؛ آقای خاتمی هم جزء آنان بود. این اولین جلسه­ی عمومی ائتلاف تمدن­ها بود. از طرف دولت ایران هم شرکت کرده بودند. سفیر ایران آقای صالحی که مردی دوست داشتنی است را همراه هیأت وزارت خارجه دیدم. هم آقای زاپاترو نخست وزیر اسپانیا و هم آقای رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه در سخنرانی افتتاحیه گفتند که دستور داده­اند تا تمام سیستم اقتصادی و سیاسی و سیاست داخلی و خارجی بر اساس طرح ائتلاف تمدن­ها سازماندهی شود. اساساً جدای از بحث­های نظری ایده ائتلاف تمدن­ها بیشتر در برابر ایده گفت­وگوی تمدن­ها شکل گرفت، با این بهانه که مشکل دنیا استفاده­ی عملی از مسئله­ی تمدن­ها برای حل مشکلات جهان است و ایده­ی آقای خاتمی و محظوراتی که در ایران دارد، باعث شده که این ایده در حوزه­ی نظری بماند؛ در حالی که باید از این ایده در جهت رفتارهای عملی اقدام کرد. گرچه هیچ راه حلی هم خود این­ها تاکنون برای اجرائی شدن این ایده ارائه نداده­اند. آقای بان کی مون دبیر کل سازمان ملل هم در سخنان افتتاحیه بر همین اجرائی بودن این ایده تأکید می­کرد. خانم موزه همسر امیر قطر هم که خیلی ستاره­ی جلسه شده بود، اعلام کرد که ۱۰۰ میلیون دلار برای این طرح تقدیم می­کند. نخست وزیر مالزی، سولانا، خانم رابینسون در ادامه خیلی شفاف بحث کردند و در مورد معیارهای دوگانه برخوردهای جهانی با تمدن و فرهنگ اسلامی خوب حرف زدند. شاید به دلیل عدم حضور وسیع آمریکا و انگلیس و حضور بیشتر شخصیت­های سابق و یا درجه دو حرف­ها صریح­تر بیان می­شد. مطالب به زبان انگلیسی و اسپانیولی و عربی ترجمه می­شد. جای آقای خاتمی خیلی خالی بود. نمی­دانم چرا نیامده بود. خیلی­ها ذکر خیر کردند. آقای علی خوشرو البته به نمایندگی از آقای خاتمی آمده بود. در پنل دوم صبح دیروز، یک بار شانسی که با دستگاه ترجمه بازی می­کردم دیدم یک کانال به زبان فارسی است. فهمیدم خانم شیرین عبادی هم که جزء سخنرانان آن پنل بود، مترجم فارسی گذاشته است. گرچه مترجمش در بیشتر لغات سخت همان تلفظ انگلیسی­اش را می­گفت ولی من هم از ترجمه­ی فارسی گوش دادم. البته وقتی خانم شیرین عبادی می­خواست حرف بزند، دستگاه ترجمه خراب شد و حرف پایانی­اش را نزد. سر ناهار دیدمش. می­گفت صد رحمت به کشور خودمان. بعد از ظهر هم چند تا کمیسون بود هرکدام با بیش از ۱۰۰ نفر. من عضو کمیسون نقش دین و رهبران دینی در ایجاد امنیت بودم که آن جا حرف زدم. اسپانیا به خاطر سابقه­ی تمدن اسلامی و اندلس خودش را ذی­حق­تر از سایر غرب در گفت­وگو با اسلام می­بیند.

 

۲۵ دی ۱۳۸۶
سفر رسانه ای امام حسین از مدینه به کربلا

 

سفرهای حماسه عاشورا (۱)

ماجرای امام حسین از آغاز تا پایان شامل چند سفر مهم بود. اولین سفر بیشتر جنبه رسانه­ای و خبررسانی داشت. وقتی یزید پس از مرگ معاویه به فرماندار مدینه نامه نوشت که از امام حسین و دو نفر دیگر بیعت بگیرند، امام حسین از این بیعت امتناع کرد و در خطابه­ای تند اعلام کرد که باید فاتحه اسلام را خواند، وقتی این امت به رهبری مثل یزید مبتلا شده است. در اولین گام تبلیغی در مدینه در کنار قبر پیامبر که مرکز تجمع مردم بود؛ آمد و خطاب به پروردگار و در حضور مردم گفت: خدایا این قبر پیامبر توست و من فرزند دختر او هستم. امر به معروف و نهی از منکر را دوست دارم. توجه مردم مدینه که جمع شد، حرکت مهم امام حسین استفاده از امکان رسانه­ای حج بود. مردم فراوانی از نقاط مختلف به حج می­آیند و این بزرگ­ترین امکان خبررسانی بود. امام حسین به مکه رفت با خانواده اش. با این که می­دانست باید به کربلا برود ولی مستقیماً آن مسیر را نپیمود. تمام حاجیان خود را تا روز هشتم ماه ذی­الحجه به مکه می­رسانند. روز نهم روز آغاز مراسم حج است. امام حسین صبح روز هفتم ذی­الحجه خطاب به حاجیان در خطابه­ای اعلام کرد برای من قتلگاهی اختیار شده که من آن را دیدار خواهم کرد و هر کس از بذل جان و مال در راه پیغمبر و فرزندش دریغ ندارد با ما همراه شود. من فردا، هشتم ذی­الحجه مکه را به مقصد شهادت ترک می­کنم. روز هفتم که آخرین افراد او نیز از دورترین راه­ها خودشان را به مکه رسانده بودند امام حسین عازم کوفه شد. کاروان حسین از محلی به نام بطن عقبه کوچ کردند و در محلی به نام اشراف اقامت گزید. در این نقطه حربن یزید ریاحی از طرف دشمن راه را بر امام حسین بست و امام در دوم محرم همان سال وارد سرزمینی به نام کربلا شد. خبر مسافرت امام حسین از مدینه به مکه و استفاده از مردم برای خبررسانی به همه نقاط دنیای اسلام اولین سفر ماجرای عاشورا و امام حسین بود. برای امام حسین ۴ روز اضافه ماندن در مکه حتماً کار سختی نبود ولی آن ماجرا خبر تلقی نمی­شد تا توسط مردم به همه نقاط خبررسانی شود. حالا مردم فهمیده بودند که امام حسین با یزید بیعت نخواهد کرد و عازم شهادت­گاه شده است.

 

۲۴ دی ۱۳۸۶
مجمع روحانیون و انتخابات و چیزهای دیگر

 

دیشب جلسه­ی مجمع روحانیون رفته بودم. فضای اصلی طبعاً مربوط به انتخابات بود. خیلی ها نگران بودند که در شهرستان­ها افراد کافی شناخته شده ثبت نام نکرده باشند. آقای موسوی لاری به عنوان رئیس ستاد اصلاح طلبان گزارش مفصلی از افراد اصلاح­طلب در شهرستان­ها داد. معلوم شد که در سراسر ایران به تناسب وضعیت موجود در کشور در همه جا نیروهای اصلاح­طلب ثبت­نام کرده­اند. گرچه در این چند روز دلسردی­های زودرسی در خیلی­ها ایجاد شده است و بعضی از معاریف هم به دلیل همین فضا ثبت نام نکردند. کار ستادها البته بعد از تأیید صلاحیت­ها شروع می­شود؛ تا شورای نگهبان چگونه فضای انتخابات را اراده کرده باشد. در مورد سخنان بوش و اصلاح طلبان هم بحث شد. با این که آمریکائی­ها می­دانند که چنین بیانیه­ای فقط باعث بی­اعتباری است، می­شود تحلیل کرد که این سخنان برای تقویت عملی جناح مخالف اصلاحات از سوی بوش ارائه شده باشد. آیت الله توسلی هم بود؛ کاندیدای خبرگان روحانیون مبارز در تهران است که خود را برای رقابت با آیت الله مهدوی کنی دبیر جامعه روحانیت مبارز آماده می­نماید. از شب هشتم ماه محرم چهارشنبه تا شب دوازدهم مجمع روحانیون مبارز مجلس عزاداری دارد. آیت الله بجنوردی، آیت الله توسلی، و آقایان محتشمی، مقدم و مجید انصاری سخرانان این جلسه هستند که در دارالزهرا واقع در چمران به طرف ولنجک میدان شهید بهشتی (اوین درکه) خیابان هشترودی خیابان بیضاوی خیابان کیوان پلاک ۱۷ برگزار می­شود. حتماً شرکت کنید ها! اجرتان با امام حسین علیه السلام.

 

۲۳ دی ۱۳۸۶
مرگ شهیدی و مجتهدی و روز تلخ ایران و اسلام

 

فقدان دو شخصیت بزرگ فکری و اسلامی در یک روز بسیار دردآور است. دکتر سید جعفر شهیدی تاریخ زنده ی ادبیات و دین در این کشور بود که تا امروز زنده بود و آیت الله مجتهدی هم  صاحب نفسی بود که دیگر در نسلهای موجود کمتر به صفای او وجود دارد. آقای مجتهدی را ندیده بودم ولی خیلی از او شنیده بودم. همین که شاگردانش آدم های خوش جنس و انسان دوست و خدا ترسی شدند، نشانه ی عظمت روح او بود. اما با استاد سید جعفر شهیدی خیلی آشنا بودم. زیاد می دیدم و از محضرش بهره می بردم. شهیدی از دوستان دهخدا بود. بعد از مرگ دهخدا او کارش را ادامه داد و موسسه ی دهخدا به همت والای او به کارش ادامه داد. با مرحوم معین در کار خلق فرهنگ معین همکار بود. خیلی برای زبان فارسی وقت میگذاشت. واقعاً به گردن ادب فارسی خیلی حق داشت. همه او را تجسم ایران دوستی و ایران شناسی و فارسی گستری می شاختند. در عین حال در اسلام شناسی کم نظیر بود. پدر همسرش استاد سید غلامرضا سعیدی نویسنده ای توانا و نامدار بود. مرحوم شهیدی آدم با نشاطی بود. با بزرگواری در همه ی مجالس فرهنگی شرکت میکرد. همه ی مسئولان فرهنگی با هر گرایشی که داشتند با نزدیک شدن به او برای خودشان کسب افتخار می کردند. وقتی نهج البلاغه را ترجمه کرد، به صورت طبیعی بهترین اثری شد که جایزه گرفت. جایزه ای برای ادبیاتش و ترجمه ی متقنی که برای اولین بار از نهج البلاغه ارائه می شد. زندگی فاطمه زهرا هم به دور از پیرایه های موجود نوشت و اثر جاودانی در تاریخ اسلام از خودش به یادگار گذاشت. وقتی او با نگاه تیزبین به تاریخ اسلام نگاه میکرد در مورد همه ی حوزه هایی که می نوشت اثر تاریخی و ماندگار خلق می کرد. وی با عمر ۹۰ ساله ی خود از آخرین افراد تاریخی پر افتخار ایران بود. خدا هر دو بزرگوار را که با مرگ خود در یک روز، روز غمناکی برای ایران و اسلام رقم زدند را رحمت کند. خدا کند که تاریخ ایران باز هم از این نوع افراد داشته باشد.

 

۲۲ دی ۱۳۸۶
روزنامه نگاران، خاطرات ماندنی

 

وقتی در این چند روزه در محافل گوناگون صحبت از رفتن مهران قاسمی، روزنامه نگار روزنامه­ی اعتماد ملی بود، احساس می­کردم که چگونه خبرنگار جماعت در عمق ذهن و دل مردم می­روند. آخرین بار او را در جلسه­ای با حضور بروبچه­های اعتماد ملی در حضور آقای کروبی دیدم. کار کارستانی کرده بود؛ هری پاتر را ترجمه فوری کرده بود و در ابتدا به صورت پاورقی و بعد هم به صورت لائی منتشر می­کرد. جسارت ویژه­ای می­خواست؛ به خصوص که شاید برای دست اندر کاران عالی رتبه­تر روزنامه شناختن هری پاتر کار سختی بود و باید مهران کلی توضیح می­داد. آوردن هری پاتر بلافاصله بعد از انتشارش در روزنامه­ی اعتماد ملی خاطره­ی زیبایی بود که مهران قاسمی قهرمانش بود. اتفاقاً اخیراً کتابی خواندم به نام خاطرات مطبوعاتی. سید فرید قاسمی خاطرات روزنامه­نگاران تاریخ ایران را جمع­آوری کرده و نشر آبی آن را منتشر کرده است. واقعاً خواندنی است. این که خاطرات روزنامه­نگاران بعد از گذشت ده­ها سال هنوز ظرفیت کتاب شدن و مهم­تر، ظرفیت خوانده شدن دارد، نشانه­ی آن است که روزنامه­نگار از دل یک جامعه برمی­آید و به همین دلیل در تاریخ باقی می­ماند.

امروز عصری رفته بودم فاتحه مهران قاسمی؛ همه­ی اهالی قلم بودند. آن جا فهمیدم که خانم سارا معصومی عضو فعال مطبوعات هم همسر مهران بود. وبلاگی دارند دونفری که اکنون یک نفری می­نویسد. زنانه و مردانه در مسجد جدا بود و نشد به خانم معصومی تسلیت بگویم. اینجا وبلاگشان را بخوانید. به هنگام سخنرانی واعظ، با ابراهیم اصغرزاده یواشکی گپ می­زدیم. مثل همیشه کاندیدای مجلس شده است. در مجلس ختم هم خیلی­ها از انتخابات می­پرسیدند.

 

۲۱ دی ۱۳۸۶
آقای فاطمی نیا و منبر سالگرد علامه ی دوانی

 

آقای فاطمی­نیا از منبری­های معروف تهران است و سبک ویژه ای دارد. گاهی در تلویزیون صحبت می­کند. دورانی که من مدیر رادیو بودم خیلی بیشتر با ایشان حشر و نشر داشتم. یکی از ویژگی­های منبرش این است که مطالب محرمانه­ای از معنویات برای اهل دل می­گوید. آن سال­ها که آقای محمد هاشمی مدیر صدا و سیما بود، شوخی­های بامزه­ای می­کرد. یک بار می­گفت آقای فاطمی­نیا در برنامه­ای که می­دانسته از رادیو پخش می­شود گفته است این حرف را فقط در این مجلس می­زنم چون می­دانم همه در معنویت اهل سر و راز نگهدارید؛ جایی هم این مطلب را نقل نکنید. این که با او این شوخی­ها را هم می­شد کرد، نشانه­ی تواضع و معنویت او بود.

ماه محرم ماه منبر و مسجد است. امروز به مناسبت سالگرد مرحوم علامه دوانی پای منبر آقای فاطمی­نیا بودم. آقای دوانی ۱۱۰ جلد کتاب نوشته است. فرزندانش محمد آقا و حسن آقا از منزه­ترین و مؤدب­ترین عناصر فرهنگی کشور هستند. آقای فاطمی­نیا در این جلسه بعد از آن که از پسران مرحوم دوانی ذکر خیر کرد، برجسته­ترین خصوصیت پدر خانم فاطمه رجبی را در این دانست که بسیار مؤدب بود و هیچ­وقت به هیچ­کس توهین نمی­کرد و بدترین گناه را تهمت و اهانت به دیگران می­دانست. فکر نمی­کنم قصدی داشت؛ چون واقعاً هم همین طور بود. خدا رحمتش کند.

 

8 4        ۱   ۲    ۳       3  7
© Copyright 2003-2023, Webneveshteha.com. All rights reserved.