۱۰ دی ۱۳۸۲
سال نو ميلاديامشب شب ژانويه است. نيمه شب، سال 2004 آغاز مي گردد. سال سختي بر جهان گذشت. از بسياري از مناطق دنيا بوي خون و خشونت مي آمد و تلخ ترين روزهاي آن روزهاي پاياني سال بود که جهان بر کشته شدن هزاران انسان مظلوم در «بم» گريستند.
فرصت تبريک گفتن سال نو نيست. ريش سفيد بابانوئل هم مثل لباسش سرخ شده است و براي بم گريه مي کند.
آيا مي شود سال آينده سالي با آرامش و صلح و بدور از خون ريزي باشد؟
آيا مي شود که سال آينده انسانها حرمت داشته باشند و جانشان نيز چنين باشد؟
آيا مي شود انسانها در همه جاي دنيا منجمله کشور خودمان، آزاد باشند که به هر طريقي که مي خواهند زندگي کنند؟
آيا مي شود انسانها جنايت نکنند و طبعاً زنداني نباشند و هيچکس منتظر ديگري نماند. و لااقل آنها که براي انديشه شان در زندان هستند، آزاد باشند؟
و دهها آياي ديگري که تا بحال آرزو و خيال بوده است. شايد معجزه اي شود که سال 2004 چنين شود.
البته در کنار همه اين خبرهاي بد سال گذشته ميلادي، يک خبر شيرين بسيار زيبا جلوه مي کند و آن سقوط صدام در سال گذشته و ذليلانه دستگير شدنش است. کسي که بيش از ربع قرن فقط واژه کشتار و شکنجه همراه نامش شنيده مي شد. پايان ديکتاتوري براي همه يک خبر شيرين است. همه کساني که راه او را مي روند و با کشتار جهانيان و مردم مي خواهند باقي بمانند، سقوطشان خبر شيريني براي دنيا مي شود.
در هر حال سال نو است. براي همه مردم جهان، بخصوص مسيحيان و بطور ويژه براي مسيحيان کشورمان آرزوي موفقيت دارم. همواره مانند کاج سبز باشند و قلبهايشان مثل برف سفيد.