۲۲ مهر ۱۳۸۳
قبر هدايت
تاريخ نگار مشهور معاصر، باستاني پاريزي در کتاب از پاريز تا پاريس خاطره اي نقل کرده است که عيناً آن را روزنوشت امروزم مي کنم.
قبر هدايت
يک روز به همراه آقاي اسماعيل کبير محلاتي همسايه مقيم خانه ايران در سيته يونيورسيتر پاريس، به قبرستان يا به قول زرتشتيان به خاموش خانۀ «پرلاشز» رفتيم، دربان قبرستان عظيم فوراً شناخت که اولاً ايراني هستيم، ثانياً دنبال قبر صادق هدايت مي گرديم. اين مساله براي مزاربان پرلاشز امري عادي شده است. يک نقشه به دست ما داد که اگر به دست آدم کور هم مي دادي يک سر مي رفت و از ميان هزاران قبر گوناگون، قبر هدايت را پيدا مي کرد. قبر هدايت در محوطه اي نسبتاً کوچک، در ميان ديوارکي از شمشاد سبز، قرار دارد و بر سنگ قبر او تصويري از «بوف» (به مناسبت بوف کور، کتاب او) نفش شده و تنها اين عبارت کوتاه را دارد: (Sadegh Hedayat)- کتابي که از آسيب خزان و زمستان هميشه در امان، و هميشه بهار است.
در کنار قبر هدايت يک همسايه گردن کلفت خوابيده است که اين عنوان بر سنگ قبر او خوانده مي شود: «علي بي حمود... [با مقداري القاب و اوصاف] سطان زنجبار، فوت 1337.»
ياد عارف بزرگوار باباطاهر به خير که گويي در همين مورد گفته باشد:
به قبرستان گذر کردم کم و بيش
بديدم قبر دولتمند و درويش
نه درويش بي کفن در خاک خفته
نه دولتمند برد از يک کفن بيش!