۱۱ مرداد ۱۳۸۳
مصاحبه با ماهاتير محمد (1)

 

چندي پيش براي سايت نامه اي به آقاي مهاتير محمد، نخست وزير سابق مالزي و چهره معروف اقتصادي آسيا نوشتم و از ايشان خواستم که مهمان سايت من باشند. آقاي ماهاتير محمد به سوالات خوانندگان وبنوشت پاسخ داده اند . امروز و فردا ، طبق قولي که قبلا به شما داده بودم، پاسخ هاي اختصاصي آقاي ماهاتير محمد، نخست وزير سابق مالزي را به سوالاتي که از ايشان پرسيده بوديد خواهيد خواند.

*****

1) جنابعالي بعضاً منتقد کشورهاي اسلامي هستيد که کشورهاي اسلامي از امکانات خود در جهت توسعه استفاده نمي کنند و فرصت هايشان را از دست مي دهند. پيشنهاد شما به رهبران کشورهاي اسلامي براي توسعه چيست؟

 

ماهاتير محمد: اين حقيقتي است که کشور اسلامي که به عنوان توسعه يافته تلقي شود وجود ندارد و به  اين نکته همه ما بايد  توجه داشته باشيم.

توسعه و پيشرفت کشورها تنها وظيفه رهبران ما نيست. مردم بايد  نياز به صلح و پايداري و ثبات را درک کنند و بايد براي شرکت کردن در امر توسعه آماده شوند.

رهبران بايد آزادانه توسط مردن انتخاب شوند چونکه در اين صورت در صورتي که خطايي از آنها سر بزند برکنار مي شوند. هرجند که بايد که به رهبران زمان لازم براي اجراي نقشه ها و برنامه هايشان داده شود.

کشورهاي اسلامي نکات بسياري را مي توانند از کشورهاي به تازگي توسعه يافته مثل ژاپن و کره، در مورد اداره حکومت و توسعه و پيشرفت  بياموزند.

 

2) درست است که اقتصاد شما توسعه پيدا کرده است اما به دوچيز شديداً متکي است

الف- حضور شرکتهاي خارجي که در کشور شما توليد و توليد خود را صادر مي کنند و سهمي به شما مي دهند.

ب- بازار تضمين شده چند ده ميليارد دلاري آمريکا

هرکدام از اين دو بهم بخورد وضع اقتصادي شما شديداً  نابسامان مي شود. اگر اين امر درست است چه تدابيري براي حل آن داريد.

 

ماهايتر:

الف- ما اين انتخاب ها را داشتيم:

i) سعي کنيم همه چيز را خودمان انجام دهيم و دهها سال براي ياد گرفتن و رسيدن به اصول ضروري وقت صرف کنيم.

ii) با وارد کردن شرکتهاي خارجي جهشي داشته باشيم که در آن صورت کشور ما به سرعت به سوي توانگري سير خواهد کرد و مردم ما تکنولوژي و فن را به دست خواهند آورد.

ما راه دوم را انتخاب کرديم.

امروز شرکتهاي مالزيايي قادر به سرمايه گذاري و توليد تمام محصولات پيچيده هستند که تا چندي قبل هيچ چيز در مورد آنها نمي دانستيم. سرمايه گذاران ما امروز در کشورهاي خارجي مي سازند و شرکت هاي خارجي را در مالزي اداره مي کنند. و به سبب سرمايه گذاري هاي خارجي ما چيزهاي بسياري از صنعتي سازي آموخته ايم.

 

ب- بازار چند ده ميليون دلاري به طور کامل تضمين شده اي از طرف آمريکا وجود ندارد. در صورتي که ما محصولات مورد نياز آنان را با کيفيت مورد نظرشان ارائه کنيم، آنها محصولات ما را خريداري خواهند کرد. بازار آمريکا چندين بار سقوط کرده است ولي اقتصاد مالزي به رشد خود ادامه داده است به سبب اينکه ما به خوبي تنوع لازم را ايجاد کرده ايم و با حدود 200 کشور و منطقه روابط تجاري برقرار کرده ايم و  از ميکروچيپ گرفته تا تمام يک پالايشگاه و تجهيزات آن را صادر مي کنيم.

 

3)  شما جزو آخرين رهبران کاريزماي جهان محسوب مي شويد. يکي از چشمگيرترين اقدامات شما واگذاري قدرت در اوج قدرت و در يک موقعيت کاريزماتيک بود. چه عاملي باعث شد که شما چنين تصميمي بگيريد؟

 

ماهاتير محمد: من هيچگاه تصميم نداشتم که براي تمام عمر نخست وزير باشم. و به محض اينکه احساس کردن که کشور را به مسير درستي هدايت کرده ام از کار کناره گرفتم. من 22 سال ماندم چون اين مدت زمان براي تبديل يک کشور کشاورزي به يک کشور صنعتي، لازم بود. وقتي اين کار انجام شد زمان آن بود که ديگران راه را ادامه دهند.

 

4)  مکرر از شما نقل مي شود که منتقد دموکراسي هستيد و به شکلي بحث دموکراسي را بازي غربي ها قلمداد مي کنيد. علت اين انتقاد چيست و شما چه روايتي از دموکراسي را تأييد مي کنيد.

 

ماهاتير محمد: دموکراسي نيز مانند ساير ايدئولوژي ها و سيستم ها کامل و بي عيب نيست. افراد نادرست ممکن است براي اداره يک کشور انتخاب شوند. و معمولاً از رشوه براي پيروزي در انتخابات استفاده مي شود. اين امکان وجود دارد که فساد در يک سيستم دموکراسي شايع و حاکم شود. فريب و رياکاري هاي زيادي در دموکراسي وجود دارد. بنابراين وقتي بر اين نکته پافشاري مي کنند که دموکراسي براي همه کشورها مناسب است، همان افراد با دموکراسي بين المللي مخالفت مي ورزند. آنها حتي نظرات و عقايد جهاني را ناديده مي گيرند.

اين نکته را بايد به ياد داشته باشيم که يک کشور دموکراتيک بود که از بمب اتمي استفاده کرد. و امروز کشورهاي دموکرات، به ساير کشورها حمله مي کنند و آنها را غير دموکراتانه بمب باران و کشتار مي کنند.

دموکراسي هنوز بهترين شيوه اداره دولت هاست ولي کامل و تمام نيست. من به دموکراسي عقيده دارم ولي نه در فرم ليبرال آن، آنگونه که در کشورهاي وابسته به نژاد اروپايي اجرا مي شود، جايي که اخلاقيات در حال سقوط است. اين دموکراسي است که به کشيش ها اجازه همجنس بازي آزادانه و رسمي شدن ازدواج همجنسان را مي دهد.

 

5)  بطور کلي تلقي شما از دمکراسي و آزاديهاي سياسي چيست؟ و فکر مي کنيد چرا آمريکا علاقه اي به دمکراسي در کشور شما ندارد و فعالانه با شما مخالفت مي کند؟

 

ماهاتير محمد:  دموکراسي بايد به اصول اوليه خود وفادار باشد يعني حکومت توسط تمام مردم يا حداقل حکومت اکثر مردم توسط جانشينان منتخب آنان. آزادي در دموکراسي بايد حدود مشخصي داشته باشد زيرا در اين صورت از آسايش و رفاه اکثريت حمايت و حفاظت مي شود.

ايالات متحده آمريکا با دموکراسي در مالزي ضديتي ندارد. بلکه آنها مي گويند شما کشوري دموکراتيک نيستيد. اين عقيده آنان است. ما اهميتي بدان نمي دهيم.

 

6)  چگونه کشوري دمکراتيک ساخته ايد در صورتي که در رأس حکومت شما پادشاه قرار دارد؟

 

ماهاتير محمد: در کشور ما اين يک رژيم سلطنتي مطابق قانون اساسي همانند انگلستان و کشورهاي اسکانديناوي است. پادشاه تنها بر اساس توصيه هاي نخست وزير و دولت او عمل مي کند. و نقشي سياسي يا اجرايي ندارد.

 

7) ايده اقتصاد مبني بر فناوري اطلاعات در مالزي از کجا به ذهن شما رسيد و شما براي به اجرا درآوردن اين ايده چگونه ديگران را به لزوم اجراي آن متقاعد نموديد و هزينه هاي آن را تأمين کرديد، ميزان سرمايه هزينه شده چه ميزان بود و اين پروژه به چه مقدار درآمد داشت؟ اين طرح در دوره رياست جمهوري شما بر اقتصاد مالزي چه تأثيري داشت؟ شما براي آن دسته از دولتمردان و تصميم گيران در ايران که اعتقاد دارند IT به سبب امکان سوءاستفاده هاي احتمالي (غيرديني يا سياسي) از آن بايد کنترل و محدود شود چه توصيه اي داريد؟

 

ماهاتير محمد: ما خيلي زود متوجه اين نکته شديم که IT (فناوري اطلاعات) صنعت و روش تجارت ما را متحول خواهد ساخت. اگر ما خودمان را در اين زمينه به روز نکنيم، عقب خواهيم ماند همان طور که کشورهاي اسلامي به اين سبب که ما در انقلاب صنعتي سهمي نداشتيم، عقب ماندند.

ما زيربناها، قوانين و خطي مشي هاي مخابرات را به گونه اي آماده کرديم تا صنايع و شرکتهاي متکي بر IT  قادر ساريم تا به بهترين نحو عمل نمايند.

به همين سبب امروز مالزي در ميان کشورهاي پيشتاز در زمينه IT  قرار دارد و روي  بسياري از شرکتهاي عمده فناوري اطلاعات در اينجا سرمايه گذاري شده اند. شرکتهاي محلي محصولاتي در سطح جهاني توليد مي کنند. و درآمدهاي حاصل از آن به ميلياردها دلارد مي رسد.

مي توان گفت سو استعمالي از فناوري اطلاعات وجود دارد و به طور خاص اينترنت. ما بايد مردم خود را آموزش دهيم. اجتماعات بين المللي بايد گرد هم آيند و پاياني براين سواستعمال قرار دهند. ما نرم افزارهايي براي فيلتر کردن محصولات نامطلوب در اختيار داريم.

 

8)  عقيده شما در مورد اثر متقابل دموکراسي و پيشرفت فناوري اطلاعات چيست؟ آيا پيشرفت IT به سيستمي دموکراتيک نياز دارد و آيا نظام دموکراسي در کشور شما باعث پيشرفت فناوري اطلاعات شده است؟

آيا مي توان توسعه IT را يکي از مهمترين استراتژي ها براي پيشرفت کشوري مثل ايران دانست؟

 

ماهاتير محمد: IT آمده است که بماند. ما نمي توانيم مثل کبک سرمان را زير برف کنيم. چه ما دموکرات باشيم يا نه،IT تاثيرات خود را بر ما خواهد داشت.  دموکراسي مي تواند رشد IT را تسهيل کند ولي تنها در کشورهاي دموکراتيک نيست که IT تاثير گذار است.

 

ادامه دارد.

۱۰ مرداد ۱۳۸۳
فرانکو و خداحافظي مردم

 

قدرت انسانها را خيلي دگرگون مي کند. اساساً طبع قدرت اين است که خود را محور انسانيت بداند و مردم را به حساب نياورد، اين آفت تقريباً همگاني است.

ديرزماني داستاني خواندم از فرانکوي اسپانيا، در ايامي که در آستانه مرگ قرار داشت برنامه ريزي کرده بودند که مردم اسپانيا در ميدان شهر جمع شوند تا با فرانکو آخرين ديدار را در زمان حياتش داشته باشند. فرانکو وقتي مردم را ديد، پرسيد اينها براي چه اينجا آمده اند؟ گفتند که آمده اند با شما خداحافظي کنند. فرانکو پرسيد مگر مردم کجا مي خواهند بروند که آمده اند خداحافظي کنند! اين مسأله در نوشته هاي روزنامه هاي عرب ضرب المثل شده است. فرانکو نمي تواند حتي در آستانه مرگ تصور کند که ممکن است او باشد که قرار است برود، همانجا هم گمان مي کند مردم قصد رفتن دارند.

يادم هست وقتي اين را شنيدم و بعد در ضرب المثل روزنامه هاي عربي تکرار آن را ديدم خيلي برايم تکان دهنده و عبرت آموز بود که قدرت چه ها که نمي کند.

*****

آقاي ماهاتير محمد به سوالات خوانندگان وبنوشت پاسخ داده اند. علت تاخير پاسخها هم سفر طولاني ايشان بوده است. فردا پاسخهاي اختصاصي ايشان به خوانندگان وب نوشت را مي خوانيد.

 

 

 

۰۹ مرداد ۱۳۸۳
کرمان+ شاه

 

حدود  18 سالم بودکه اولين سفر تبليغي تنهايم را به کرمانشاه رفتم. آقاي علي حجتي کرماني در آنجا تبعيد بود.وي مرد آزاده و پر احساسي بود. يادم هست که از سردترين زمستانها بود. هر روز به آقاي حجتي سر مي زدم. شور جواني و انقلابي گري براي ديدار از يک تبعيدي انگيزه اي بود که باعث مي شد در آن سرما هرجور بود روزانه به آقاي حجتي سر بزنم.

يک روز آقاي حجتي خيلي خسته بود و تازه از شهرباني به منزل برگشته بود. تبعيدي ها هر روز مي بايست به شهرباني مي رفتند تا دفتري را امضا کنند. مي گفت امروز در ورودي شهرباني کرمانشاه رئيس شهرباني را ديدم و به سراغش رفتم، گفتم آقاي رئيس! من علي حجتي کرماني بودم. جرمم اين است که به شاه علاقه اي ندارم، حالا که به کرمانشاه تبعيد شده ام، من علي حجتي کرماني+شاه شده ام. بايد مرا آزاد کنيد. مي گفت گمان مي کردم رئيس شهرباني عصباني شود ولي هم او خنديد و هم من. من نيز اين را بهانه اي کردم تا از مردي که خيلي صادقانه به فرهنگ و دين اين کشور کمک کرد، يادي کنم. او از روحانيوني بود که واقعاً به آزادي و آزادگي اعتقاد داشت و جاي آنان روز به روز خالي تر مي شود.

۰۸ مرداد ۱۳۸۳
مشکل غذا در خارج کشور

 

يکي از مسائلي که در خارج از کشور ظهور بيشتري پيدا مي کند، مسئله غذا و نوع خوراک است.

اين مساله از دو جهت مورد توجه قرار مي گيرد. يکي از جهت حرمت ذبح غير اسلامي. در تشريفات رياست جمهوري همکاران ما در سفرهاي خارج اين مسئله را با خوردن مرتب «ماهي» حل و فصل مي کنند. گاهي هم با پيدا کردن گوشت ذبح اسلامي و آشپزهاي مسلمان و دخالت در آشپزخانه آن کشورها به «ماهي» تنوع داده مي شود.

اما مطلب ديگر اين است که تعريف از نوع خوراک خيلي مهم است. در چين يکبار رستوراني را ديدم که ميمون زنده در بيرون رستوران در قفس داشتند که به عنوان بهترين و گران ترين غذا، آن را جلوي مشتري سر مي بريدند و گوشت آن را عرضه مي کردند.

يک بار هم به ياد دارم در زماني که در وزارت ارشاد بودم، رايزن فرهنگي چين در ايران تعريف مي کرد که يک گروه ورزشي به چين برده بوديم. شب مسئول مراسم گفته بود که به احترام اين تيم امشب برايشان امشب گوشت لذيذ «مار» آماده کرده ايم. او که فارسي خوب مي دانست مي گفت با عجله خودم را به مسئولان مراسم رساندم که مبادا بگوييد گوشت مار است که ايراني ها لب به آن نمي زنند. بعد به فارسي به تيم گفتم که گوشت گوسفند با ذبح اسلامي است.

از آن بدتر يکبار يکي از دوستانم که در خارج از کشور زندگي مي کند، به عنوان فجيع ترين مساله غذايي در آلمان مي گفت اينجا کالباسي هست که از خونِ خوک درست مي کنند. گفتم بقيه اش را نگو که از شنيدن آن هم حالم به هم مي خورد.

در مقابل يادم هست که در سوريه بودم. در کشورهاي عربي يکي از گوشتهاي رايج گوشت شتر است. يکبار يکي از اروپاييها که از کنار گوشت شتر فروشي رد مي شد، چنان حالت تهوع  پيدا کرد که نگو و نپرس.

يا در همين قرقيزستان لذيذترين گوشت، گوشت اسب است. يکبار هم اگر تذکر رئيس جمهور تاجيکستان سر ميز غذا، که اين گوشت اسب است نبود، من هم خورده بودم و چه بسا سري هم از لذت تکان مي دادم. ولي وقتي فهميدم آنها سر اين ميز گوشت اسب مي خورند، ديگر نتوانستم غذايي بخورم.

در هرحال ذائقه افراد متفاوت است و اين در خارج از کشور که ذائقه ها مقابل يکديگر قرار مي گيرند دشوار تر مي شود.

باز اين چاقي کار دستم داد و راجع به خورد و خوراک نوشتم. به بزرگي خودتان ببخشيد!

۰۷ مرداد ۱۳۸۳
درگيري تيم ملي نمادي از اپيدمي درگيريهاي حکومتي است

 

چند روز پيش در مورد درگيري تيم ملي فوتبال در بازي با عمان و آبروبري اين کار مطلب نوشتم. اما ظلم است اگر فقط اين بار را بر دوش تيم ملي بيندازيم.

يک نگاه عبوري تنها به تيتر روزنامه هاي هفته گذشته در عرصه رفتارهاي سطوح بالاي حکومت حکايت از آن دارد که همه در حال سيلي زدن به هم هستند: وزارت بازرگاني به طور قاطع اعلام مي کند که اقتصاد کشور وقتي که هنوز نمايشگاه ديگري نداريم با تعطيلي يک مرتبه نمايشگاه بين المللي تهران آسيب جدي مي بيند، شهرداري قاطعانه اعلام تعطيلي آن را مي نمايد. وزارت راه مي گويد جاده چالوس باز شده، نيروي انتظامي مي گويد بسته است. دولت مي گويد قصد راه اندازي فرودگاه امام را دارد، نيروهاي رسمي مي گويند نخواهيم گذاشت. سخنگوي دولت مي گويد وزارت اطلاعات مي تواند قاتل زهرا کاظمي را پيدا کند، دادگستري تهران مي گويد اين حرف هم سخني با استکبار و در راستاي تامين خوراک براي راديوهاي بيگانه است. وزارت ارتباطات مي گويد که قرارداد ترک سل بهترين و اقتصادي ترين قرارداد است، نماينده محترم مجلس اعلام مي کند اين قرار داد هزار برابر بدتر از ترکمن چاي است.

با اين حساب آيا سيلي رد و بدل شده در تيم ملي نمادي از اين حرکت حکومتي نيست؟

اگرچه در صحنه سياست ممکن است همه اين کارها براي آن باشد که در آخرين سال کار دولت، از دولت رو کم کني شود تا پرونده، سربلند کار را به پايان نبرد. اما هدف هرچه باشد بايد قبول کرد که اين سيلي هاي رسمي و اين روياروهايي حکومتي در رفتار جامعه تاثيرگذار هستند.

۰۶ مرداد ۱۳۸۳
موج تابستاني و برخورد با بدحجابي

 

§          موج  برخورد با بدحجابي –مثل هميشه- و اين بار با توجه به فضاي سياسي کشور با شدت بيشتر، در آغاز فصل گرم تابستان آغاز شده است.

§          اين بار اين موج تنها به خيابان ها بسنده نکرده است،  بلکه در روزنامه ها خواندم که «نمايندگان زن» در مجلس شوراي اسلامي نسبت به بدحجابي پرستاران در بيمارستانها به وزير بهداشت تذکر داده اند.

§          پيشاپيش هم بعضي از روزنامه هاي جناح راست که تازگي اسم اصولگرا را براي خود برگزيده اند، برخورد فرهنگي با بدحجابي را به سخره کشيده بودند و راه را بر آنچه جز برخورد فيزيکي است بسته بودند.

§          در خبر جالبي که در روزنامه دست راستي قدس آمده، نوشته بود يک منبع آگاه گفت حدود 40 نفر دختر هر روز صبح از تهران به قم مي آمده اند و بعد از ظهر به تهران باز مي گشته اند و مأموريت آنان ايجاد ارتباط با پسران و حضور در معابر شهر قم با وضعيتي زننده بوده است. اين در حالي است که تا به حال چندين بار مسئولان شهر قم از وضع بد حجابي «دختران قمي» شکوه رسمي کرده بودند و هنوز معلوم نيست که در حاليکه خود مسئولان قمي از بدحجابي دختران قمي ناراحت هستند، چرا اين 40 نفر بايد صبح به قم بروند و شب برگردند. و کجا و کي هم اين ادعاهاي منابع مطلع بايد ثابت شود؟

§          در مجموع دختران ايراني پوشيده ترين و اخلاقي ترين هستند و نيز اينکه چرا بين بدحجابي و فاسد بودن دختران و زنان فرق گذاشته نمي شود.

اساساً در جامعه اي که بالاي 50% جمعيت آن در سن زير 30 سال هستند و طبيعي است که نيازهاي متفاوتي دارند، بايد به مقوله جواني نگاه متفاوتي داشت. ضمن آنکه هنجار از ناهنجار –با توجه به واقعيات- هنوز مشخص نشده است. نگاه مردسالارانه هم خيلي بر همه امور حاکم است. يکبار کسي در آستانه تابستان به فکر آن نبوده است که به لباس پسران توجه کند. اگر ناهنجاري است در هر مورد ناهنجاري است.

§          نکته ديگري که اين روزها در ديدگاه بعضي از عناصر طرفدار برخورد فيزيکي با بدحجابي مطرح مي شود خيلي تعجب بر انگيز است. به نوعي به موجوديت انساني خانمها اهانت مي شود، مي نويسند چطور بيروي انتظامي توانسته است ترافيک را کنترل کند، ولي نمي تواند بدحجابي را کنترل کند. کنترل خانمها و وسائل نقليه يک مقوله است؟

§          يکبار ديگر هم اين سئوال را مطرح کردم که بي حجابي گناه است. دروغ و تهمت، رياکاري، فساد اقتصادي و خيانت به بيت المال هم گناهان بزرگتري است که رواجي گسترده تر از بي حجابي دارد. چرا ستادي براي ريشه کني اينها نيست؟

§          چندي پيش پسري را ديدم که از اين برخورد ها عصبي بود. از من پرسيد مي دانيد که من ترجيح مي دهم خواهرم با وسائل عمومي به محل کار و مدرسه اش برود. چون نمي دانيد وقتي که جلوي من را مي گيرند و جلو خواهرم بايد مدرک بياورم که ايشان خواهر من است، من و خواهرم چه حالي مي شويم. ديدم کاملاً حق دارد. يک لحظه با خودم فکر کردم که اين کارها با اسلامي که من مي شماسم چقدر فاصله دارد.

۰۵ مرداد ۱۳۸۳
افتتاح پل موستار

اين يادداشت را آقاي صفدر حسيني، وزير اقتصاد و دارايي براي وب نوشت فرستاده است.

 

هفته گذشته، خبر دادند که قرار است در بوسني پل معروف موستار راکه در جنگ بوسني از بين رفته بود پس از بازسازي افتتاح نمايند. و اين را سمبل گفتگوي تمدنها مي دانند. از آقاي خاتمي دعوت کرده بودند که در اين مراسم شرکت کند تا به عنوان معمار گفتگوي تمدنها مهمان افتخاري آنان باشد. ايشان نمي توانستند سفر نمايند. من به عنوان رئيس کميسيون مشترک ايران و بوسني از سوي ايشان رفتم.

مراسم بسيار عظيمي بود. در مراسم رسمي رئيس جمهور بوسني رسماً اسم آقاي خاتمي را آورد که ايده گفتگوي تمدنها را در دنيا مطرح کرده است و اينکه اين پل نشانه خوبي براي گفتگوي تمدنهاست. بعد از پايان يافتن مراسم جشن پرشکوهي برگزار شد. از خصوصيات مهم اين جشن، وجود چهره هاي مختلف با لباسهاي کشورهاي گوناگون بود که در اين مراسم هنر نمايي مي کردند. اين امتزاج لباسها نشانه امتزاج فرهنگها بود.

از اينکه رئيس جمهور ايران چنين پيامي دارد و اينقدر اين ايده در دنيا مهم تلقي شده بر خود باليدم. اما در خبرهاي ايران به تنها چيزي که اشاره نشد، مسأله گفتگوي تمدنها و نقش آقاي خاتمي بود.

چون ديدم شما در سايت وبنوشت مراسم گفتگوي تمدنها در قرقيزستان را نوشته بوديد، چند خطي هم من براي خوانندگان شما نوشتم.

ولي حيف که مثل شما موبايل دوربين دار نداشتم که چند عکس زيبا هم براي اهالي وبنوشت تهيه کنم.

۰۴ مرداد ۱۳۸۳
از هر دري سخني

 

يکي دو سه روزي آقاي مهرعليزاده با مصاحبه اختصاصي که به سوالات خوانندگان وبنوشت داشت به کمک روزنوشت آمد. از ايشان و خوانندگان تشکر مي کنم.

*****

حکم تبرئه کارمند وزارت اطلاعات در دادگاه خانم زهرا کاظمي صادر شد. ما هم از ابتدا هي مي گفتيم که وزارت اطلاعات و دولت دلائل مستندي دارد که اين کارمند وزارت اطلاعات عامل قتل خانم زهرا کاظمي نبوده است. از سوي ديگر دادگاه شبه عمدي بودن قتل خانم زهرا کاظمي را پذيرفته، پس لااقل يکي بوده که بصورت شبيه عمد عامل اين جنايت شده است. اميدوارم هرچه زودتر آن کس و يا کساني که چنين ظلمي را روا داشته اند و چنين بحراني را براي کشور به وجود آورده اند مشخص شوند.

*****

داشتم ضمن کار، بازي فوتبال ايران و عمان را مي ديدم. وقتي منظره تلخ برخورد فيزيکي دو نفر از بازيکنان تيم ملي کشورمان را ديدم، خيلي افسوس خوردم. حتماً شما هم همين طور.

بازيکنان تيم ملي حتماً مي دانند همچنان که در پيروزي آنان، تمام ملت يکپارچه خوشحال مي شوند، در رفتارهاي خلاف اخلاق و آداب آنان نيز يک ملت شريک مي شوند. اميدوارم که در هيچ بازي و براي هيچ کشوري چنين صحنه هايي به وجود نيايد. همچنان که ملت ما يکپارچه براي پيروزي آنان دعا مي کند و آروزي توفيق.

۰۳ مرداد ۱۳۸۳
مصاحبه با آقای مهرعليزاده(3)

 

   بخش اول مصاحبه

 

  بخش دوم مصاحبه

 

·          الان فرصت مناسبي است که شما اين ابهام را روشن کنيد که هنگامي که سازمان اظهار نظري مي کند ، اين موضع سازمان دستور است يا پيشنهاد؟ چون همين اختلاف نظر و عدم روشن بودن قضيه، مشکلات زيادي را به وجود مي آورد و در برخي موارد تبديل به بحران مي شود . به طور مشخص مواضع سازمان درباره تيم ملي در سال گذشته...

 

مهرعليزاده: اين موردي که شما گفتيد، موقعي مطرح شد که کادر فني مي بايست تقويت شود، و سه بار توصيه و دستور، انجام شد. در مرحله اول توصيه بود، چون وظيفه فدراسيون بود که چنين کاري را انجام بدهد ولي ما به عنوان ناظر و دولت مکلفيم به مردم و افکار عمومي پاسخگو باشيم، وقتي ديديم که کاري صورت نمي گيرد و عليرغم چندين بار تذکر و ياد آوري انجام نشده، چون ببينيد، البته شما حق داريد که اين سوال برايتان ايجاد شود، من خودم هم مي گويم که شما حق داريد روي اين قضيه تاکيد شود.

يک جاهايي اصلاً وظيفه فدراسيون است، و ما در مجموع بايد مواظب همه چيز باشيم که همه امور به خوبي پيش برود، کارشناسان ما به ما مي گويد که اگر وضع همين طور پيش برود وضع خراب مي شود، مي گوييم رياست فدراسيون، با کارشناس صحبت کن، و بعد از صحبت به اين نتيجه مي رسند که اگر همين روند را ادامه بدهند نتيجه منفي خواهند گرفت، بعد توصيه مي کنند که رويه را عوض کنيد و روش بهتري را انتخاب کنيد، حتي نمي گويند چه کاري انجام بدهيد ، فقط مي گويند اين رويه درست نيست و شما را به هدف نخواهد رساند . ولي وقتي يک زماني مي رسد که مي بينيم به توصيه هاي کارشناسي عمل نمي شود، اين را به دستور تبديل مي کنيم ، که مثلاً همان قضيه 20 روز دستوري بود که از طرف بنده به آقاي کفاشيان، منتقل شد که فدراسيون وقت دارد در يک زمان مشخصي اين کار را انجام بدهد. حتي نگفتيم که فلان کس رو بردار، فلان کس را جانشين کن، گفتيم که اين کادر فني بايد تقويت شود، اين کادر فني ما را به هدف نمي رساند، (هرچند دوست هم نداريم که اين مسائل خيلي به بيرون درز کند) ولي به هر حال خبرنگاران فعال هستند و مطالب را منتشر مي کنند. ولي وقتي مساله به دستور تبديل مي شود بايد هم اجرا بشود، و براي اجراي آن پافشاري هم مي کنيم.، من به خاطر ندارم که من دستوري در اين سازمان داده باشم و اجرا نشده باشد.

 

·          يکي از مسائلي که خواسته يا ناخواسته آرامش اطراف تيم هاي ورزشي را بهم مي زند اظهار نظرهايي است که در برخي موارد از درون سازمان به بيرون منتقل مي شود. طبعا روابط عمومي سازمان ارگان خبري سازمان به شمار مي رود و مواضع را به مطبوعات و افکار عمومي انتقال مي دهد. در اين ميان اظهار نظرهاي آقاي کفاشيان هر چند اگر بپذيريم که کاملا صادقانه باشد در بيشتر موارد به بحران مي انجامد. به عنوان مثال ايشان در مصاحبه اي گفته بودند که از فوتبال و واليبال در المپيک انتظار کسب مدال را دارند. سطح فوتبال و واليبال ما کاملا مشخص است ولي از يک مقام مسئول انتظار مي رود اظهاراتش با مردم عادي تفاوت داشته باشد.

 

مهرعليزاده: سازمان سخنگو دارد، آقاي اسحاقي مدير کل روابط عمومي هستند و همچنين سخنگوي سازمان. اين هم درست است که اظهار نظرهايي که مديران سازمان ارائه مي دهند ، بايد در حد و حدودي باشد که جنجال ايجاد نکند. و همچنين از صحت و از استحکام لازم و دقت بيشتري برخوردار باشد. اين به روحيه افراد هم بستگي دارد. مثلاً مديري در جلسه اي حضور دارد. خبرنگاري زنگ مي زند و يک سوالي را مطرح مي کند. ايشان هم يک جوابي را مي دهد که حالا ممکن است اشکالاتي بر آن وارد باشد.

نمي خواهم بگويم همه آن چيزي که آقاي کفاشيان گفته اند مطابق واقعيت بوده است، اصلا اينطور نيست. بالاخره همه ما مديريم، انسانيم، حرف مي زنيم و اظهار نظرهايي مي کنيم، بعضاً اظهار نظر هايي ممکنه است مورد استفاده بعضي ها قرار بگيرد، جنجالي هم ايجاد شود ولي آن چيزي که مي توانم روي آن صحه بگذارم اين است که سخنگوي سازمان آقاي اسحاقي است و آن چيزي که به عنوان مواضع سازمان بيان مي شود همان نقطه نظراتي است که آقاي اسحاقي بيان مي کنند

 

·          هميشه از مربي هاي خارجي براي تيم هاي ورزشي دعوت مي کنيم، که از دانش و توانايي هاي آنها استفاده بشود. ولي آيا تلاشي براي کمک گرفتن از مديران يا مشاوران مديريتي خارجي صورت گرفته است؟ فکر نمي کنيد که براي ايجاد يک سري تغييرات بنيادي و اصولي در ورزش ايران به يک مديريت نوين احتياج باشد؟

 

مهرعليزاده: بله. دقيقا سوال درستي است. ما اتفاقا به غير از نظام جامع در برنامه چهارم در ماده 120، ( که ماده 120 در حقيقت يک چکيده اي است از اهداف ما در نظام جامع) يکي از مجوز هاي قانوني که ما آنجا گرفتيم اين است که ما بتوانيم در امور ستادي ورزش کشور نيز از کارشناسان خارجي استفاده کنيم. مجوزي است که در برنامه چهارم ديده شده است و از ماده هاي مصوب تلقي مي شود. زيرا شوراي نگهبان ايراد نگرفته است و اميدواريم مجوز که گرفتيم از ابتداي سال 84 اين کار را به انجام برسانيم.

در همان مرکز ملي مديريت و توسعه ورزش کشور يکي از کارهاي مهم همين است که با جذب افراد مديريتي براي مشاوره، هم براي هدايت تخصصي ورزش و هم براي تقويت نيروي ( انساني - مديريتي) از مشاوران خارجي استفاده کنيم. حال چه دوره هايي در داخل يا خارج بگذاريم و چه افرادي مستقر بشوند و در اين زمينه ها به ما کمک کنند. اتفاقا در مورد خود نظام جامع هم اين کار را انجام داديم، منتها خيلي رقيق، به اين ترتيب که گرچه 720 نفر در داخل کشور در 14 ماه کار کردند و اين طرح تدوين شد، ولي براي بخش مديريتي اش يک مشاور گرفتيم. براي بخش هاي تخصصي ورزش يک مشاور ديگر گرفتيم. براي تلفيق اينها يک مشاور گرفتيم و که ايراني بودند، منتها در مراتب مختلف پيشرفت کار در اين 14 ماه چندين بار اين چکيده کار را براي مشاور خارجي فرستاديم، بررسي کردند، صحت کار را گفتند، بعضا اشکالات را مشخص کردند. تقريبا با نظر يک مشاور خارجي ما اين کار را تکميل کرديم.

 

·          يک طرح خوب و جالب توجهي  که در سازمان تربيت بدني مطرح و تصويب شد ، مساله تعلق گرفتن  مبلغي به پيشکسوتان ورزشي و قهرمان است، در مورد اين هم توضيحاتي ارائه دهيد...

 

مهرعليزاده: يکي از مشکلاتي که من از بدو ورودم به سازمان با آن روبه رو بودم همين مسئله بود. البته جالب بود  که من وقتي با  مديران قبلي سازمان هم که صحبت مي کردم، به همين نکته اشاره مي کردند. من يک بار به آقاي غفوري فرد صحبت مي کردم، گفت اتفاقاً از زمان من هم اين مطلب مطرح بود. آقاي هاشمي طبا هم گفت اين در زمان من هم مطرح بوده است.  وقتي يک جواني پا به ورزش قهرماني مي گذارد و در همان ابتداي امر  مربي و پيشکسوتان آن رشته را مي بيند، بعد مي بيند پيشکسوتش کسي است  که در  کنج يک قهوه خانه اي نشسته و افسوس گذشته اش را مي خورد، وقتي اين ها را  مي بيند آينده خودش را ترسيم مي کند. نهايتا براي آمدن به ورزش قهرماني پاهايش سست مي شود. از آن طرف براي خود آن  پيشکسوت هم واقعا درست و منطقي نيست که کسي که  زماني قهرمان بوده، درخشيده، حالا که بجاي سمت گرفتن و کارخانه زدن و پول دار شدن رفته است قهرمان شده، افتخار آفريده ،کنج يک قهوه خانه اي بيکار بنشيند. به اين دليل من فکر مي کنم يکي از عوامل کند کننده گرايش بچه ها و جوانان  به ورزش قهرماني همين مطلب بوده است. ما بررسي  کرديم و ديديم يک سري کارهاي متفرقه اي هم شده است. مثلا قهرمان يک وزني را آوردند يک جلسه اي گذاشته اند و تشويقشان کردند ولي اينها شايد يک سري جواب يک هفته اي بدهد.

 

 براي اينکه اين مساله نهادينه بشود ما به دولت پيشنهادي ارائه کرديم که يک صندوقي بنام صندوق حمايت از قهرمانان و پيشکسوتان ايجاد کنيم. اين طرح در دولت هم مطح شد و قرار شد يک صندوق با ماهيت خصوصي متعلق به خود ورزشکارها ايجاد بشود. منتها تحت الحمايت دولت. که در 6 فروردين سال 82 که اين تصويب شد که يک بند اجازه تشکيل  صندوق هست و بند ديگر اينکه سازمان برنامه ريزي و بودجه مسئول هست که همه ساله در بودجه خودش مبلغي را به عنوان کمک به اين صندوق در نظر بگيرد. که سال گذشته در 6، 7 ماه اول ما موارد ثبت و  اساس نامه را گذرانديم و نيمه دوم سال که هيات مديره تشکيل شده بود، آيين نامه داخلي را  تدوين کردند و اين  طرف سال توانستيم از اول خرداد بخشي از کار که بر قراري مستمري براي قهرمانان هست. و الان مرحله بعدي کار اين است که خدماتي نظير خدمات رفاهي، خدمات درماني، بيمه عمر و حوادث و پرداختي بازنشستگي را هم اين صندوق بايد داشته باشد.

 

·          در صحبت هايتان  اشاره کرديد راجع به اينکه قرار است بخشي به عنوان ورزش بانوان ايجاد شود. ولي ما الان در حال حاضر شاهد اين هستيم که با توجه به محدوديتهايي که خانم ها در جامعه و براي شرکت در مسابقات بين المللي و در سطح جهاني دارند، عملاً ورزش بانوان رشد خاصي نکرده و خيلي عقب است. آيا حرکت بنياديني براي اينکه واقعا تحولي در ورزش بانوان صورت بگيرد انجام شده است؟

 

مهرعليزاده: اولا که روند رشد بانوان در 10 سال گذشته خيلي مثبت بوده است. عدد و رقم ها را اگر مقايسه کنيد، ميزان حضور خانم ها در ورزش هاي همگاني و قهرماني رشد بسيار جالب توجهي داشته است. من يک بار آمار دادم که ما در سال 81 ، 49  مدال در مسابقات بين المللي گرفته بوديم که تا آن سال يعني سال 81، از زماني که ورزش بانوان شکل  گرفته يعني سال 1336 در کشور، جمعا ما 49 تا مدال نداشتيم. در سال 82، 105 مدال  بانوان داشتند . سال 81 اولين سالي بود که تکواندو ما در پوسان کره حضور پيدا کرد و اتفاقا مدال هم آورد. البته اين بدين معني نيست که بگوييم ديگر بهتر از اين نمي شود چون ما يک عقب افتادگي هاي تاريخي در زمينه حضور خانمها در ورزش داريم که بايد خيلي کار کرد تا اينها جبران بشود. ما ورزش بانوانمان تا امروز دو مرحله را طي کرده، يکي مرحله اي بود که اين امر جا بيفتد که خانمها هم مي توانند و بايد ورزش کنند. از 10، 12 سال پيش تا حالا، بعد از اين در قالب انجمن هاي زير مجموعه فدراسيون ها ورزش قهرماني خانمها شکل گرفت منتها خيلي کوچک. اما ما الان مرحله سوم رشد اين کار رو داريم طي مي کنيم مي گوييم که چرا همه فدراسيون با قدرت و اختيارات و امکاناتش بايد در اختيار آقايان باشد، و فقط يک انجمن کوچک زير نظر معاونت مال خانمها!

 

 

·          يکي از بغرنجترين مسائل ورزش در ايران  موضوع  جو  نامطلوب ورزشگاههاي ماست. البته در اين قضيه نه مقصر شماييد نه مربوط به سازمان و رئيس قبلي. يک مشکل تاريخي است که  از فقر فرهنگي نشات گرفته است. شما هم  به تنهايي هم نمي توانيد آن را حل کنيد. ولي در نهايت با توجه به اينکه عنوان فرهنگي ورزشي باشگاه ها بيشتر يک شوخي به نظر مي رسد مي خواهيم ببينيم سازمان چه برنامه هايي براي حل اين معضل داشته است؟

 

 

مهرعليزاده: حرف شما صحيح است اما در عين حال ما خودمان را مسئول مي دانيم چون به هر حال من مسئول ورزش هستم مسئول همه ابعاد ورزش هستم. گرچه مي توانيم بگوييم که همه کار دست ما نيست يعني يک مساله تاريخي و فرهنگي است مثلا وقتي در فرهنگ اين کشور جا افتاده که در يک مسابقه طرفداران يک تيم بجاي اينکه تيم خودشان را تشجيع کنند، تيم مقابل را با حرفهايي سطح پايين تحقير مي کنند، تا شما بخواهيد اين را در ذهن جوانان عوض کنيد خيلي وقت مي برد. تا جايي که به ما بر مي گردد مقدار خيلي زيادي در اين زمينه کار انجام داديم. اولا در خود فدراسيون ها با توصيه هايي که به آنها کرديم، با کتابچه هايي که برايشان فرستاديم، مطالعاتي که در زمينه هاي مختلف روانشناختي انجام شد ، به فدراسيون ها توصيه کرديم که در برنامه ريزي هايشان به اين نکات توجه کنند، به باشگاه ها گفتيم که اين زمينه ها را رعايت کنيد. در آموزش ها مخصوصا آموزش مربيان، دروسي براي مدرسان گذاشته ايم که مربي وقتي ورزشکاري تربيت مي کند اين مسائل را هم به او  تدريس کند. در يک زمينه هايي مثل فوتبال از ورزشگاه ها خواستيم که يک کانون هواداران درست کنند که اين کانون خودش بصورت يک تغذيه کننده فرهنگي باشد که خود هوادارن هدايت کننده عمده آن باشند. با يک پيش زمينه مثبت ولي باز هم به نظر مي آيد  که کافي نيست و باز هم بايد کار بشود. همانطور که خود شما هم گفتيد اين يک کار دراز مدت است. اصولا حل مشکلات فرهنگي به اين سادگي ها نيست. به علاوه اينکه کاري نيست که از عهده يک سازمان به تنهايي بر بيايد.

 

(پايان)

 

تهيه و تنظیم: شاني شريف، علي لطفي

۰۲ مرداد ۱۳۸۳
مصاحبه با آقای مهرعلیزاده (2)

 

ديروز شما قسمت اول مصاحبه وب نوشت با آقاي مهرعليزاده، رئيس سازمان تربيت بدني را مشاهده کرديد، امروز هم در ادامه اين مصاحبه پاسخهاي ايشان به سوالات در مورد تيم پرسپوليس را خواهيد خواند.

 

*****

....

 

·          به عنوان ادامه بحث مديريتي بهتر است به موضوع پرسپوليس بپردازيم. ۲۸ اسفند ۱۳۸۰ راي دادگاه درباره پرسپوليس صادر شد و تيم به سازمان تعلق گرفت. نهايتا در ۱۰ خرداد آقاي غمخوار به عنوان مدير عامل انتخاب شد. در وحله اول اين نکته وجود دارد که سازمان در طول اين دو ماه بر اساس بررسي هايي به اين انتخب دست زده است. هدف گزاري هاي روز اول چه بوده و امروز تحليل سازمان چيست؟ يعني چند درصد اهداف اوليه آن محقق شده است؟

 

مهرعليزاده: حقيقتي که شما هم مي دانيد اين است که ما در ابتدا فقط يک اسم را تحويل گرفتيم. عملا تشکيلاتي به نام پرسپوليس وجود نداشت. يک اسم بود به نام پيروزي داخل پرانتز پرسپوليس. اولين و مهمترين هدف ما تبديل اين اسم به يک موسسه دولتي بود. سپس در مرحله دوم هدف ما تبديل اين موسسه به يک شرکت سهامي عام بود. سپس آن را وارد بازار بورس کنيم و ساير مسائل. اما ما در اين مرحله با مشکلاتي مواجه شديم.
وقتي که ما کم کم مسائل تيم را حل کرديم. باشگاه تبديل به يک موسسه قابل قبولي شد. جلسات هيئت مديره به طور مرتب برگزار شد و ما اين پروژه را قصد داشتيم که در اسرع وقت انجام دهيم. زيرا هم بتوانيم مشکلات را براي هميشه حل کنيم و هم بتوانيم الگويي از نظر باشگاه داري حرفه اي در ايران ارائه دهيم. ولي افرادي که معتقد بودند حق آنها از بين رفته و خواستار حقوق خود بودند توانستند اقداماتي بکنند تا سرانجام سازمان ثبت به ما نامه اي نوشت که تا روشن شدن قطعي وضعيت موسسه پيروزي از هر گونه تغييرات در آن خودداري شود. اين بود که کارها عقب افتاد. ما مجبور بوديم دوباره درگير کار دادگاه شويم و مجددا استدلال هاي خود را به دادگاه ارائه کنيم. به غير از اين موارد شرايط کار در آنجا ويژه است. حاشيه اي که براي اين تيم ساخته مي شود و يا ميزان مطالبي که از اين تيم در مطبوعات انعکاس مي يابد به هر حال همه تاثيرگذار است. ولي آنطور که من اطلاع دارم بالاترين مرحله قانوني همين اعمال ماده دو است که اين مرحله هم سپري شد و ديگر مراحل قانوني بالاتري ندارد و اميدواريم از اين جا مجددا کار تبديل موسسه به سهامي عام را از سر بگيريم
.

 

·          مدير عامل فعلي براي چند سال انتخاب شده است؟ دو يا چهار سال؟

 

مهرعليزاده: طبق قانون دو سال

 

·          شما براي اين دوسال چه هدف گزاري هايي کرده ايد و اين که اساسا تضميني وجود دارد که مدير عامل جديد دچار مشکلات فرسايشي قبل نشود؟

 

مهرعليزاده: در مورد مشکلات حقوقي که بخش عمده اي از انرژي مديريت سابق را گرفت تضميني هست که ديگر مشکلات حل شده است. اما درباره مشکلات حاشيه اي نمي توانيم هيچ تضميني بدهيم. از نظر پشتيباني هاي حقوقي و مالي هم ما وظايف خود را انجام خواهيم داد.

 

·          شما به عنوان رييس سازمان پشتيباني مالي را تاييد مي کنيد؟

 

مهرعليزاده: بله

 

·          فکر مي کنيد سازمان تا کي بايد به اين تيم ها کمک مالي بکند؟

 

مهرعليزاده: تا زماني که ما نتوانيم اين دو باشگاه را به سهامي عام تبديل کنيم و اين دو تيم نتوانند روي پاي خودشان بايستند ما بايد کمکشان کنيم.

 

·          چون اين احتمال اين ريسک وجود دارد که اين دو تيم با يک مديرعاملي شروع کنند و در ايران و حتي در آسيا قهرمان شوند، اما پس از دو سال که برگرديم و ببنيم که شرايط هيچ تغييري نکرده است. تيم هنوز همان اسم است و هيچ تشکيلاتي ندارد.

 

مهرعليزاده: تمام سعي ما اين است که قدم به قدم مراحل تثبيت هويت باشگاه را انجام دهيم. يکي از برنامه هايي که بسيار مد نظر است تشکيل تيم هاي اميد و جوانان و همچنين فعاليت در ساير رشته هاي ورزشي است. اين کارها را مرحله به مرحله پيش مي بريم اما خوب اين نکته را هم در نظر بگيريد که حرفه اي شدن کامل باشگاه تا حد زيادي مربوط به شرايط اقتصادي جامعه هم مي شود. البته گفتم که شرايط در باشگاه پرسپوليس ويژه است و مسائل حاشيه اي فراواني وجود داشت که توان زيادي از مديريت را مي گرفت.

 

.....

8   4       ۱    ۲    ۳   ۴       3  7
© Copyright 2003-2023, Webneveshteha.com. All rights reserved.