۲۴ خرداد ۱۳۹۳
فوتبال به مثابه یک دین
جام جهانی است و تپش فوتبالی فراگیر. اتفاقی که تقریبا همه جوانان دنیا را به خود مشغول خواهد کرد. معمولا در این فرصت های فوتبالی گفتگو ها و مصاحبه ها بیشتر حول و حوش مسایل مستقیم فوتبال است. مثلا کشورهایی مثل کشور ما که تیم ملی اش امسال توانسته است به جام جهانی راه یابد، بیشترین توجهشان به تیم فوتبال خودشان است. چه ترکیبی در بازی خواهند بود. رقبا چه کسانی هستند. ساعت پخش مسابقه ایران چه ساعتی است؟ علاوه بر این، معمولا حتی در رده های سنی پایین مثل یک کارشناس در جلسات خصوصی در مورد تیم ملی کشور اظهار نظر می کنند و نوع بازی را پیشنهاد می دهند و نقاط ضعف و قوت بازیکنان را مشخص می نمایند. برای خودشان بازیکن وارد لیست می کنند، بازی کن اخراج می کنند وکلا مربی می شوند. این ها البته رویکردی از عمق میهن دوستی است. در کشورهایی هم که موفق به اعزام نماینده به جام جهانی نشده اند، باز هم به همه زبان های زنده و نیمه جان دنیایک بحث مشترک دارند و آن در مورد جزییات بازی های جام جهانی است. اما در حاشیه این اتفاقات فوتبالی توجه به این نکته بسیار ضروری است که فوتبال نماد قدیمی جهانی شدن است. قبل از اینکه جهانی شدن ارتباطات شکل بگیرد. فوتبال به نوعی مثل یک دین و آیین فراگیر می ماند. همه بی آن که مساله شان باشد، درگیر آن میشوند. دغدغه خاطری از آن پیدا می کنند. ذهنشان در گیر است. عملا به دلیل اینکه همه اذهان دنیا را به خود جلب می کند، قدرتمندان و سیاستمداران را قلقلک می دهد که در فوتبال برای خودشان جا رزرو کنند. این اتفاق در ادیان هم هست. در هر کشوری وقتی دینی وجود دارد و بدنه جامعه یک نوع رابطه درونی با آن دین برقرار کرده است، فورا سر و کله سیاستمداران در اطراف آن دیانت پیدا می شود تا از کناره های باورهای درونی جامعه، برای استحکام قدرت خود بهره ببرند. فوتبال در یک سطح وسیعتری مثل دین واحد جهانی می ماند که برای استفاده از حواشی آن همه سیاستمداران دنیا صف می کشند. فوتبال همه عناصری که سیاست را مثل مگسان دور شیرینی بتواند به طرف خود جلب کند داراست. فوتبال به دلیل غیرتی که جامعه به آن دارد، یک نوع نفوذ عمیق معنوی را نمایندگی می کند. کسان زیادی هستند که برای باخت تیم مورد علاقه شان اشک ها می ریزند. و یا کسانی که از شدت علاقه سکته می کنند. جیغ وابراز احساسات در موقع دیدن بازی ها گاهی در سرحد جنون پیش میرود.تیم ها و استادیوم های وابسته به آن ها گاهی در حد معبد مورد عشق ورزی قرار می گیرد. این همه احساس و عشق و علاقه درونی، فوتبال را مثل ادیان، مرکز جوشش و غلیان احساسی می کند. این همان فصل مشترک ادیان و فوتبال است که می تواند بر روی موج احساس وارادت و عشق درونی سوار شوند و مردم را با اعتماد و اعتقاد به سمت خود بکشانند. به این دلیل است که این منبع احساسی می تواند به دنبال خود منابع اقتصادی و اجتماعی و افکار عمومی را به سمت خود بکشاند. اگر به این نکات توجه کنیم، می فهمیم که فوتبال دقیقا همان جایی است که مورد نیاز سیاستمداران است. سیاستمداران به فوتبال واقعا نیاز دارند. بی آن که فوتبال به سیاست مداران نیاز داشته باشد. سیاستمداران همیشه به دنبال جایی هستند که بتواند به طور احساسی و معنوی بر جامعه نفوذ داشته باشد. آن ها اعتقاد دارند که این نقاط اگر در خدمتشان باشد می تواند نفوذ و قدرت معنوی آنان را تضمین کنند. به همین دلیل همیشه بخش مهمی از ادیان مورد طمع سیاستمداران بوده است وباز از همین منظر فوتبال هم که به مثابه دین است مورد طمع بیشتر سیاستمداران قرار داشته است. فوتبالیست در نوع کشورها محبوب تر و یا لااقل مشهور تر از رئیس جمهورها هستند. به همین دلیل است که هیچ سیاستمداری نمی تواند از این منبع قدرت دست بکشد. سیاستمداران فرصت فوتبال را به خصوص در ایام جام جهانی که بیشتریت توجه ها به دیدن آن منعطف است، نادیده نمی گیرند. راز حضور سیاستمداران در کنار فوتبال، نیاز آنان به بستر معنوی واحساسی و به تبع آن اقتصادی و سیاسی فوتبال است.
از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است. برای بازیکنان ایرانی و تیم فوتبال ایران آرزوی سرفرازی داریم. این آرزویی است که هر کس ایرانی است، با هر تفکر ومذهب و گرایش حواستار آن است