۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵
خاطرات شفاهی رادیو (۲۴)/ برنامه فارسی برای ایرانیان خارج کشور
در دهه شصت، ماهواره نبود. صدا و تصویر از طریق زمینی منتقل می شد. برای رساندن صدا به خارج از کشور رادیوی موج کوتاه بود. روی رادیو ها یک آنتن قرار داشت که برای دریافت صدا از روی موج کوتاه آن را جا به جا می کردند تا صدای رادیوهای خارجی گرفته شود. در صدا وسیما، رادیو برونمرزی که برنامه هایی به زبان های غیر فارسی پخش می کرد وجود داشت ولی از نظر مدیریتی ربطی به رادیو نداشت. در آن جا رادیو عربی مهم بود که در دوران جنگ علیه صدام برنامه پخش می کرد. در عراق هم رادیو بغداد برنامه رادیو فارسی داشت. یکی از مهمترین رسالت های بخش فنی رادیو تلویزیون این بود که دستگاه های پخش پارازیت بخرد و صداهای ویژ ویژ روی رادیوی هدف پخش کند.همین کار را هم بغداد علیه ایران انجام می داد و اتحادجماهیر شوروی به هر دوکشور دستگاه های پارازیت می فروخت. در اوایل انقلاب تعداد زیادی ایرانی مهاجرت کرده بودند. یک لاین موج کوتاه در اختیار ما بود که برنامه ای بنام صدای آشنا از آن برای ایرانیان خارج کشور به زبان فارسی پخش می شد. عمده ترین محور تبلیغاتی این بود که از آنان دعوت شود که به ایران برگردند. بر اساس فرهنگ آن روزها مهاجرت و زندگی در خارج کشور ضد ارزشهای انقلابی به شمار می رفت. شعاربرنامه صدای آشنا هم این بود که ماهی ها جایی می روند که دنیا آمده اند. حالا نمیدانم این سخن اصلا چقدر راست است و کی ماهی ها را دیده است و محل تولدشان را چه کسی ضبط کرده است، تا ببینند به همانجا بر میگردند یا نه؟ ولی دروغ چرا شعار آن موقع رادیو صدای آشنا بود. دوستانی که قبلا در رادیو بودند و از نظر سیاسی با تفکرات ما جور نبودند، بیشتر در این برنامه جمع شده بودند. در این برنامه بنا به اعتقادات افرادی که در آنجا بودند کمتر موسیقی پخش می شد. من هم مخالف نبودم. چون اگر کسی از لای ویژ ویژ ها می خواست بنشیند رادیو ایران را گوش کند، به خاطر موسیقی به سراغ رادیو ایران نمی آمد. در این برنامه تولید اختصاصی کمتر بود. مخاطبانش در خارج کشور کسانی بودند که امکان شنیدن برنامه های رادیو و تلویزیون ایران را نداشتند. به همین دلیل از مجموعه برنامه هایی که در داخل تولید می شد، بهترین ها انتخاب و در آنجا باز پخش می شد. از برنامه هایی که در این رادیو بود آموزش زبان فارسی بود. روزانه ۸ ساعت این برنامه پخش می شد ولی گمان نمی کنم اثری داشت. بعید بود مباحث آموزشی و فرهنگی و اجتماعی و دینی را در آن سوی دنیا کسی از رادیوی موج کوتاه و به سختی و از لای پارازیت ها گوش کند. در دوران مدیریتم بر رادیو، معروف بود من با این برنامه رابطه خوبی ندارم. بعضی از آن برداشت سیاسی داشتند که به دلیل نیروهای راست که در آن برنامه هستند مخالف بودم. اما واقعا دلایلم همانها بود که در بالا مطرح شد. یک عده دانشجویان انجمن های اسلامی البته مکاتبات مرتبی با این برنامه داشتند که باورم نبود جدی است.

۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵
خاطرات شفاهی رادیو (۲۳)/شهرستان ها و افراطی گری های بومی
برای استفاده از توان شهرستانها، در اوایل حضورم در رادیو در دهه ۶۰ دفتر ویژه ای بنام دفتر امور شهرستانها ایجاد کردم. در مورد کارهای ایجابی و استفاده از نیروهای شهرستانی در یادداشت های قبلی نوشته بودم. برای مدیریت این دفتر ازدوست دیرینم آقای عبدالرسول وصال که هم اکنون مدیر مسئول روزنامه شهروند است ودر شیراز همکارمان بود، دعوت نمودم به تهران بیاید. از قبل انقلاب در شیرازبرنامه های خوبی تولید می شد. امکانات فراوانی در آن جا بود. وقتی شیراز مدیر رادیو تلویزیون بودم متاسفانه پیوند خوبی بین نیروهای بعد انقلاب و قبل انقلاب ایجاد نشده بود. تولیدات در اختیار نیروهای بعد انقلابی بود که بیشتر در حوزه مباحث دینی بود. سرود سازی مذهبی در شیراز رواج داشت. تازگی آیه الله سید عبدالحسین دستغیب،‌امام جمعه شیراز شهید شده بود. سرودی برای ایشان درست کرده بودند که جمله معروفش این بود که دستغیب صد پاره شد، دیگر نمی آید. این قدر این سرود با تصاویر دردناک آن مرحوم از تلویزیون استان پخش می شد که فکر کنم مردم استان فریم به فریم آن را حفظ بودند. آیه الله دستغیب محبوب خیلی از مردم شیراز بود اما این تکرار پخش ها آسیب می زد به وجاهت آن شهید. جلو پخش مکرر آن را گرفتم. متاسفانه به دلیل گرفتاریهای مدیران اصلی انقلاب در تهران، گاهی در شهرستانها مشکلات زیادی ایجاد می شد که رادیو تلویزیون های مراکز به دلیل نفوذ مدیران محلی مجبور بودند آتش بیار این معرکه ها شوند. یکی دو خاطره از شیراز در آن سالها دارم. روحانی ای از مشهد به عنوان رییس کمیته انقلاب اسلامی منصوب شده بود و دادستانی از دوستان ایشان همراهش آمده بود که رسالت اصلی شان را در مبارزه با حجاب زنان و جلوگیری از پخش موسیقی به شکل افراطی می دانستند. داشتن امکانات کمیته انقلاب اسلامی به تنهایی اهداف آنان را برآورده نمی کرد. به صدا و سیما خیلی نیازمند بودند. از سوی دیگر توجه به این نکته ضروری بود که مردم شیراز نسبت به سایر شهرستانها از فضای بازتری از زمان قبل انقلاب برخوردار بودند. جشن هنر که در نوع خود بی پروا ترین رفتارها به تناسب آن زمان انجام می شد در خیابان های شیراز اتفاق می افتاد. از قدیم هم که اهل شعر و هنر بودند. بعد انقلاب رفتارهای اجتماعی در چنین شهری می بایست آرام تر باشد. حداقل تریبون عمومی استان که رادیو وتلویزیونش بود می بایست باز تر باشد. اما در مواردی بر عکس بود. در صدا وسیمای شیراز اینها خیلی برنامه داشتند. بعد از رفتنم به شیراز به عنوان مدیر صدا و سیما پخش برنامه های آنان در رادیو تلویزیون استان به حداقل و در حد خبر رسانی تنزل یافت. نمونه ای از افراط آنان که اصرار داشتند آن را در تلویزیون شیراز تشریح کنند، طرح جدا کردن مینی بوسهای شهری زنان ومردان بود. به نحوی که دوتا مینی بوس پشت سر هم راه بروند ویکی زنان در آن باشند و یکی مردان. آن هم در شرایطی که هنوز در تهران در یک اتوبوس زن ومرد، جدا نبودند. یادآوری میکنم که موبایل هم وجود نداشت که بتوانند افراد دو تا ماشین که با یکدیگر بودند، حداقل برای پیاده شدن هماهنگی کنند. کلی توضیح دادم که این ها طرح های ملی است و در یک شهرستان نمی شود این طرح ها اجرا شود. آن روحانی متدین هم اصرار می کرد که وظیفه شرعی ماست و حالا که در یک شهر می توانیم آن را انجام دهیم، چرا کمک نمی کنید. آن سید دادستان هم در برنامه تلویزیونی وقتی می گفت زنان نا محرم، چشمهایش را داخل استودیو می بست و سرش را بر اساس عادتی که بیرون استودیو نسبت به زنان نامحرم داشت، بر می گرداند. خوشبختانه این برنامه در بدو ورود من به شیراز ضبط شده بود و قبل از پخش جلوی آن را گرفتم. از همان سال ها باورم این بود که این افراط هابه دینداری مردم آسیب می زند. واز همان سالها برچسب بی توجهی به ارزشها در پرونده من ثبت شد. این نوع رفتارها در مراکز یکی از دلایل ایجاد دفتر شهرستانها در رادیو تهران بود که علاوه بر استفاده از پتانسیل مثبت شهرستانها جلوی این رفتارهای افراطی گرفته شود.

۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵
خاطرات شفاهی رادیو(22)/رادیو و حذف شخصیت های سیاسی اول انقلاب
ظرفیت شهرستان ها برای رادیو مرکزی در دهه اول انقلاب، ظرفیت مهمی بود که منجر به راه اندازی دفتر شهرستانها در رادیو شد. یکی از ظرفیت ها وجود نیروهای فکری و انقلابی مقیم در شهرستان ها در اندازه ملی بود. در ابتدای این خاطرات باید توضیح داد که در فضای بسته و غیر شفاف آن دوران، مسئولان و برنامه سازان رادیوئی که در انقلاب هم نقش داشتند و در اعتصابات شرکت کرده بودند و برای خودشان حق قایل بودند، تصور می کردند رادیو مال همه گروه هاست و به همین دلیل هر کس سابقه مبارزه با رژیم گذشته داشته و یا چپ بوده و یا کتاب ممنوع الانتشار داشت و یا ممنوع الشعر و ممنوع التصویر بوده و یا در نزدیکی های انقلاب از خود در راهپیمایی ها حضور و ظهور بیشتری نشان داده، باید دعوت شود تا از آنها در برنامه های رادیویی استفاده شود. خبر سخنرانی های شهرستانها هم به به تهران می رسید و طبعا توقع می رفت که در سطح ملی از آنها استفاده شود. نمونه بارز آن سخنان مرحوم استاد محمدتقی شریعتی، پدر دکتر شریعتی بود که زمانی که من هنوز مدیر برنامه های رادیو تلویزیون مشهد بودم، از ایشان درس هایی از نهج البلاغه ضبط می کردیم و در مشهد پخش می کردیم که آوازه آن به تهران رسیده بود. از سویی در شهرستانها از افرادی استفاده می کردند که بر اساس قاعده اینکه انقلاب مال همه گروههای مبارز علیه رژیم بود، حضور آنها غیر طبیعی نبود. مثلا استفاده از احسان طبری در رادیو تلویزیون رشت و یا فریدون توللی در شیراز کاری غیر عرف به نظر نمی رسید. اساسا توده ای ها چهره های رسانه ای زیادی داشتند که یا شاعر و یا داستان نویس و دست اندر کار ادبیات بودند و خوش بیان و حرف بودند و زمینه حضور آنان در تلویزیون فراهم بود. از سوی دیگر چهره هایی در بعضی شهرستانها در رادیو حضور پیدا می کردند که بعضا در رژیم گذشته همکاری های فرهنگی با آنان داشتند و یا روحانیونی که یا با منش امام خمینی مخالف بودند و یا بی تفاوت بودند که در قالب اصطلاحات آن روزها با عنوان انجمن حجتیه ای از آنان یاد می شد که در میان اعضا و هواداران آن انجمن در همه شهرستان ها سخنوران دینی زیادی بودند. روز به روز که روحانیون و اطرافیان امام خمینی نقش بیشتری پیدا می کردند این شکاف و درگیری بیشتر می شد. این مساله در مورد روحانیون نیز وجود داشت. به صورت طبیعی در رادیوی بعد انقلاب یا در رادیوی بعضی شهرستانها سخنرانانی را به رادیو فرا می خواندند که بنا به اصطلاح انقلابیون مذهبی آن دوران ها مرتجع، واپسگرا و غیر انقلابی بودند. نیروهای انقلابی خط امامی آنان را نمی پذیرفتند و معتقد بودند این شخصیت های سیاسی و حتی مذهبی باید در انزوا قرار گیرند تا جریان انقلاب منحرف نشود و خط مترقی امام میدان‌دار باشد. در این موارد بعضی از روحانیون که طرفداران امام در قبل انقلاب بودند و عمده آنها در مصدر امور قرار داشتند، نسبت به حذف و طرد نیروهای غیر انقلابی و حضور آنها در صدا وسیما حساسیت بیشتری نشان می دادند. البته پیدا کردن همین معیار که چه کسی انقلابی بوده است و چه کسانی نبوده اند، خود مشکل مهمی بود. بعضی ها بودند که در انقلاب ۱۳۵۷ خیلی فعال بودند و به همین دلیل مورد شناخت قرار گرفته بودند اما در حلقه پنهان و تصمیم گیر دوستان قدیمی امام جایی نداشتند. طبعا در رادیو که این تقسیم بندی ها مورد شناخت نبود و نمی دانستند که این محافل مخفی تعیین کننده مسیر افراد تاثیرگذار آینده هستند، نمی دانستند چه بکنند. مثلا در مشهد که من بیشتر نسبت به آن جا آشنایی داشتم، در طول تاریخ انقلاب آیه الله حاج آقا حسن قمی از قبل انقلاب دوشادوش امام مبارزه کرده بود و عمری را در زندان و عمدتا در تبعید گذرانده بود و یا در دوران انقلاب آیه الله اخوان مرعشی و یا ایه الله سیدعبدالله شیرازی و ریا فرد مبارزی به نام آقای صفایی که تظاهرات را اداره می کرد و پیشاپیش همه صف های تظاهرات بود، در تابلوی اولیه در کنار افرادی مثل مرحوم طبسی و یا هاشمی نژاد و در مواردی جلوتر قرار داشتند. اما استفاده از آنها از اول انقلاب به صورت غیر رسمی ممنوع بود و عملا آنها نیروهای محذوف شدند. شاید اولین گروههای مذهبی و آخوندی که حذف شدند همین نیروهایی بودند که در انقلاب تلاش زیادی کرده بودند ولی در حلقه رسمی محافل تاثیرگذار مهم تلقی نمی شدند. عین این اتفاق به شکل مهمتری در رسانه رسمی نسبت به چهره های غیر روحانی مبارز وجود داشت. آنها که در زندان بودند و یا از نظر سیاسی و فرهنگی اندیشه های انقلابی را شکل داده بودند و نقش مهمی داشتند اما مورد پذیرش جریان روحانی انقلابی نبودند. آنها که حذفشان خیلی سریع تر بود. درگیری های زیادی در سطح ملی در مدیریت رادیو و تلویزیون به وجود آمد که چون جزو خاطرات من محسوب نمی شود و من در آنها نقشی نداشتم از ذکر آنها پرهیز می کنم. نتیجه آن تغییرات این شد که نه تنها دایره ورود افراد به پشت آنتن صدا وسیما مدام محدود شد، بلکه در جریانات سیاسی رسمی هم رادیو تلویزیون طرفدار جناح حزب جمهوری اسلامی آن روز بود و رادیو تلویزیون در برابر چهره هایی مثل بنی صدر در دوران ریاست جمهوریش، قرار داشت. در آن دوران آقای عبدالله نوری مدیر پخش خبر بود. این اتفاق البته بیشتر در حوزه اخبار سیاسی بود و کم کم به حوزه های دیگر، منجمله ادبیات هم رسوخ کرد. رادیو تلویزیون از ابتدای انقلاب که در پی دست به دست شدن های متعدد در اختیار حزب الله آن روزها قرار گرفته بود، بیشترین نقش را در به انزوا کشاندن نیروهای غیر خودی به تعریف آن روزها داشت. مخالفان سریع از حوزه صدا وسیما و پخش خطابه ها و خبرها حذف شدند. از دوران دولت موقت تسخیر گام به گام تلویزیون شروع شد تا اینکه با گروگانگیری و ماجرای سفارت آمریکا، عملا رادیو وتلویزیون در اختیار دانشجویان خط امام قرار گرفت و دولت موقت مهندس بازرگان سقوط کرد و پس از آن به صورت مرتب دانشجویان علیه افراد حقیقی و نهادهای حقوقی در رادیو تلویزیون افشاگری می کردند بی آن که وقت پاسخ به آنان داده شود و همین شیوه در دوران بنی صدر در رادیو تلویزیون وجود داشت. طبعا در هر دوره ای هم که گروهی و حزبی مورد برخورد حاکمیت بود، تلویزیون زمینه های آن را مهیا می کرد. که در ماجراهای برخورد با حزب خلق مسلمان و آیه الله شریعتمداری و پخش مصاحبه با وی و یا برخورد با حزب توده و نیز انجمن حجتیه و در رشد و سقوط آیه الله منتظری، رادیو تلویزیون با استقرار مدیران خط امامی خط مقدم جبهه بود و از برنامه سازی تا پخش اعترافات و یا تهییج های خیابانی، در همه این موارد نقش اصلی بر عهده تلویزیون بود و عملا غیر از جریان رسمی که خط امام بود، در تلویزیون و رادیو جایی نداشتند. وقتی من مدیر رادیو شدم، مساله استفاده از نیروهای غیر همسو با خط امام دیگر مطرح نبود. البته هنوز رشد دادن جریان چپ و یا کمرنگ کردن جریان راست که هر دو ادعای طرفداری از خط امام را داشتند مطرح بود که در بخشهای قبلی مربوط به سخنرانی ها در رادیو به آن پرداخته بودم.

۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۵
خاطرات شفاهی رادیو (۲۱)/ تعیین تکلیف القاب روحانیون وائمه جمعه
یکی از مسایل مشکل در دهه ۶۰ در رادیو و تلویزیون، ارتباط رادیو سراسری با شهرستان ها بود. ارتباط مرکز با استانها و شهرستانها کار مهمی بود که من دفتر ویژه ای برای ارتباط باشهرستانها با نام دفتر امور شهرستانهای رادیو تاسیس کردم. رادیو تلویزیون در استان ها مراکزی داشت که بعضا با امکانات بسیار وسیعی بود. مثلا در شیراز که مهمترین مرکز صدا وسیما بود به خاطر جشن های هنر استودیوهای بسیار بزرگی وجود داشت. به همین شکل تقریبا در همه مراکز استان ها رادیو و تلویزیون مراکزی داشت که حداقل امکان برنامه سازی های رادیو یی و پخش خبر داشتند. این دفتر امور شهرستانها چند تا کار داشت که در چند شماره مساله رادیو در شهرستانها را خواهم نوشت. یکی از کارها، تنظیم رابطه رادیو با مراکز قدرت های دینی و سیاسی جدید بود. بعد از انقلاب در شهرستان ها و مراکز استان ها نهادهای مدعی وقدرتمندی به وجود آمده بودند که طبعا در اولین جبهه، از رادیو تلویزیون توقع داشتند که در جهت اهداف آنان و معرفی آنها اقدام نماید. یکی از این نهادها که با رادیو تلویزیون در استان ها ارتباط بیشتری داشت نماز جمعه و ائمه جمعه بودند. سیما خیلی سخنرانی پخش نمی کرد. ائمه جمعه هم فن سخنوری اولین و احیانا آخرین تخصص آن ها بود. مرتب علاقمند به نشر معارف اسلامی از زبان خودشان وار بلندگوی رادیو بودند. . در آن ایام در بین خواص معروف بود که نمازهای جمعه و ائمه جمعه نهادهای مستقلی هستند که در کنار حاکمیت هستند و متولی امر معنوی وفرهنگی می باشند و از همه مهمتر نهاد نصیحت به دولت هستند. این موضوع را هم تبلیغ می کردند. به همین دلیل در اوایل انقلاب که ناگهان روحانیت در مصدر امور قرار گرفته بود واخبار زیادی از آنان می بایست نقل شود و هنوز القاب روحانی مثل حجه الاسلام والمسلمین و یا آیه الله برای گوش مردم خیلی آشنا نبود، تصمیم سیاست گزاران براین بود که در صدا وسیما وقتی از فردی روحانی خبری پخش می شود وآن خبر مربوط به حوزه های کارهای اجرایی وی بود، تنها با کلمه آقای فلانی خبر می خواندند. آقای باهنر،‌نخست وزیر، آقای خامنه ای رئیس جمهور. آقای بهشتی و یا موسوی اردبیلی و هاشمی رفسنجانی، روسای قوا. فقط با پیشوند آقا از آنها یاد می شد. اما وقتی خبر نماز جمعه همان رئیس جمهور ویا رییس پارلمان و یا قوه قضاییه را می خواستند نقل کنند، با عنوان حجه الاسلام والمسلمین که یک عنوان دینی بود از امام جمعه یاد می کردند. ویا اگر حجه الاسلامی، آیه اللهی در امور روحانی و معنوی و دینی مثل مسایل حج، یا اوقاف صحبت می کرد، ویا از جایگاه یک نهاد مذهبی مثل جامعه مدرسین و یا شورای نگهبان سخن می گفت به او عنوان آخوندی می دادند. البته بعد ها هم مردم حساسیتشان کم شد و هم دین، بیشتر جزئی از سیاست شد و هم توجه به افکار عمومی تنزل پیدا کرد و این قانون حذف شد. در هر حال به دلیل اینکه نهاد نماز جمعه نهاد نصیحت به دولت تلقی می شد در شهرستانها جایگاه ائمه جمعه نا شناخته بود و توقعات زیادی از رادیو تلویزیون های محلی داشتند. یکی از بحث ها و مشکلات، مساله عنوان حوزوی ائمه جمعه ویا نمایندگان امام بود. در ابتدای انقلاب روی عناوین حوزوی حساسیت ویژه ای بود وارتباط زیادی داشت به میزان تحصیلات افراد. ترفیع درجات روحانی کار ساده ای نبود. افرادی روحانی متولی امور هم که به کار حوزوی اشتغال نداشتند درجاتشان بر اساس موقعیت علمی آنها در اوان انقلاب ارزیابی می شد. در این بین گروهی مثل آیه الله صانعی و جوادی آملی در همان موقع کار اجرایی به تدریس و فعالیت علمی اشتغال داشتند که عنوانشان به آیه الله تبدیل شد. در بین مسولان عالیرتبه هم آیه الله خامنه ای از خیلی زود حلقه های مباحثات علمی و اجتهادی داشتند وتدریس می کردند که به صورت طبیعی بعد از رهبری عنوان آیه اللهی برایشان از دیدگاه فقها، امری واقعی تلقی می شد. اما در آن ایام در شهرستان ها مشکل تعیین عنوان نمایندگان امام و ائمه جمعه بسیارجدی و مساله ساز بود و این مشکل در مرحله اول بر صدا وسیما وارد می شد. اگر رادیو تلویزیون استانی به کسی هر عنوانی می داد در استان با همان عنوان جا می افتاد. بعضی مدیران مقاومت می کردند و بعضی مدیران رادیوتلویزیون های شهرستانها به خواست های آنان جامعه عمل می پوشاندند. به دلیل این بلبشویی مدیران شهرستانی از شورای سرپرستی صدا و سیما خواستند که تکلیف آنان را روشن کنند. به همین دلیل شورای سرپرستی که آقایان دکتر حسن روحانی و علی جنتی و مرحوم دعاگو اعضای آن بودند لیستی ار علمای ایران که به نوعی اسامی آنها ممکن است در صدا و سیما مطرح شود جمع آوری کردند و به شهرستانها ابلاغ کردند تا شوون روحانی از نظر القاب مشخص شود و توقعات از روی مدیران شهرستان ها کم شود واگر کسی در تهران حجه الاسلام است در شهرستان ها هم باشد. این ابلاغیه برای شهرستانها درد سر زیادی درست کرد. به خصوص شهرستان هایی که عناوین برتری برای نمایندگان امام و یا ائمه جمعه به کار می بردند و میبایست تنزیل مقام بگیرند. رایزنی های زیادی برای این کار شکل گرفت . من در استان فارس شاهد دو تا از این تغییرات از لیست شورای سرپرستی بودم. ولی در مجموع برای مدتی این حساسیت کمک به مدیران شهرستانی شد. وقت ثابت روزهای شنبه هم برای پخش خطبه های ائمه جمعه در نظر گرفته شده بود که ظهر های شنبه بود ولی به دلیل اینکه سخنرانان نماز جمعه تهران ملی حرف می زدند بعد از ظهر جمعه نماز آنان پخش می شد و در تهران ساعت یک بعد ازظهر سخنرانی پیش از حطبه ها پخش می شد. بقیه عناوین کاری دفتر شهرستانها را که من تاسیس کردم در هفته های بعد خواهم گفت.

8 4        ۱      3 7
© Copyright 2003-2023, Webneveshteha.com. All rights reserved.