۲۰ فروردين ۱۴۰۱
خاطرات دوران اصلاحات (۸)دوشنبه ۲۹ شهریور ۷۶
امروز آقای خاتمی برای اولینبار از رژه نیروهای مسلح در میدان آزادی سان دید. ما به فرودگاه رفتیم و ایشان هم از آنجا به فرودگاه آمد تا به اردبیل برویم.
اردبیل یكی از سه استانی است كه خاتمی نتوانست در ایام تبلیغات انتخاباتی به آنها سفركند، افزون بر اینکه زلزلهزده هم هست. به این دلایل پیشنهاد کردیم در اقدامی ابتكاری زنگ شروع سال تحصیلی در یكی از روستاهای استان اردبیل به صدا درآید و آقای خاتمی هم موافقتكرد.
به اردبیل که رسیدیم مهغلیظی فرودگاه را پوشانده بود. ناچار تصمیمگرفتیم هواپیما در تبریز فرود بیاید و مسیر تبریز اردبیل را با اتوبوس طیكنیم.
رئیس جمهور تلفنی برای خیل استقبال كنندگان در فرودگاه پیامی فرستاد و از آنها عذرخواهیكرد. از داخل کابین آن را برای استاندار خواندم.
استاندار تبریز در فرودگاه به استقبال آمد و پس از سلام و احوالپرسی به آقای خاتمی گفت از دفتر شما گلایهمندم كه ما را در جریان سفر شما به تبریز قرارنداده تا برای استقبال آماده باشیم. هرچه درباره غیرمنتظره بودن سفر توضیح دادیم و شوخی كردیم، باز شاکی بود.
سهشنبه ۳۰ / شهریور/ ۷۶
امروز رئیسجمهور از چند روستای زلزلهزده استان اردبیل بازدیدكرد. از جمله «ِبنمار» در ۳۱ كیلومتری جنوب غربی اردبیل که رئیسجمهور زنگ دبستان استقلال این روستا به صدا درآورد و سال تحصیلی جدید رسما آغا شد.
آقای خاتمی در حین سخنرانی برای دانشآموزان، دو مساله را مطرح كرد و از دانشآموزان سراسر كشور خواست كه نظراتشان را بگویند:
۱. عوامل و موانع استقرار قانون و امنیت در جامعه ما چیست؟ و ۲. چگونه میتوان نیروهای نظامی دشمنان را از خلیج فارس بیرون راند؟
رئیسجمهور قبلاً به من گفتهبود لطفالله میثمی در نامهای این پیشنهادی را داده است.
برنامههای از پیش تعیینشده ما به روال معمول تنظیم نشده بود. این برای دستاندرکاران استان سخت بود. استاندار اینجا آقای احمدینژاد بعد از دوم خرداد تغییرنکرده.
مصطفی تاجزاده معاون سیاسی وزارت کشور شخصا ما را همراهی میکند تا کارهای مربوط به استانداری را تعقیب کند.
استاندار از اینکه از سوی تیم ریاستجمهوری تحویل گرفته نمیشود و مهمتر اینکه به او اجازه نمیدهند کنار رئیسجمهور باشد ناراحت است.
امروز احمدینژاد در حاشیه دیدارها به من گفت برنامه دیدار با خانواده شهدا را در دستورکار بگذاریم. نکته مهمی که متاسفانه برای برنامهریزی دیر بود ولی آقای خاتمی در سخنرانی جبران کرد.
*این خاطرات در همان ایام نوشته شده