۰۲ فروردين ۱۳۸۶
این همه آدم؟
وقتی مظفر الدین شاه از سفر قم برمیگشت، در بین راه کجاوه اش شکست و مجبور شد شب را در راه بماند. خود را به کاروانسرا رساند و شخصاً در کاروانسرا را کوبید. سرایدار پرسید کیست؟ گفت: ما السلطان ابن السلطان ابن السلطان مظفرالدین شاه ابن صاحبقران ناصرالدین شاه، شاهنشاه فقید سعید شهید قاجار، نواده ی فتحعلیشاه علیه الرحمه هستم. دالاندار از همان پشت در به جای اینکه امروزی ها میگویند کی میره این همه راه؟ گفت: ما فقط یک اطاق کوچک داریم. این همه آدم جا نمیشود.