۱۴ خرداد ۱۳۸۴
سميع نژاد، وبلاگ نويس همچنان زنداني
از قبل از تعطيلات عيد نوروز مسالۀ آقاي سميع نژاد که خودش را نمي شناسم ولي بارها با پدر رنج کشيدهاش صحبت کرده ام، مسالۀ اصلي کاري من بوده است. هر بار که مي خواستم در کنار کارهايي که انجام مي دهم چيزي هم بنويسم که يا خودم يا دوستان و يا خويشان ايشان مصلحت انديشي ميکرديم. اسفند ماه بودکه پدرش نامۀ دردناکي نوشت. آن را براي آقاي خاتمي فرستادم، ايشان هم آقاي شوشتري وزير دادگستري را مأمور پيگيري کرد. قبل از عيد وزیر دادگستري با آقاي مرتضوي جلسه گذاشت. قول داد پيگيري کند. خبري نشد. نزديک تعطيلات عيد بود. پدر آقاي سميع نژاد زنگ زد. از جنوب شهر تهران و با هزار مشکل. آقاي مرتضوي (به گفتۀ وزير دادگستري) قول داده بود که حتماً در ايام تعطيلات نوروز حداقل مرخصي خواهد داشت. به پدرش خبر دادم. خوشحال شده بود. بعد از تعطيلات عيد زنگ زدم پدرش که خيلي به من ابراز لطف مي کرد و شرمنده مي نمود با تلخي گفت که در ايام تعطيلات هم مرخصي نداشته به وزير دادگستري زنگ زدم او هم تعجب کرد. خبر دادند که سميع نژاد را با وضع سختي به دادگاه برده اند. باز هم زنگ پدرش بود که خبر مي داد.
احساسم اين بود که چون وقتي در وقت بررسي پرونده وبلاگ نويسان زنداني بوه و جزء آن مجموعه قرار نگرفته، حالا انتقام همۀ آن ها را از او مي گيرند. هفته گذشته از داخل زندان نامۀ عجيبي براي آقايان شاهرودي و خاتمي نوشت. به عنوان حداقل کاري که مي شد کرد خواستم نامه اش را منتشر کنم. فعلاً خانواده اش و دوستانش به مصلحت نمی دانند. در هيأت نظارت بر اجراي قانون اساسي اين هفته متن نامه وي را خواندم. مثل هميشه تأثر همۀ اعضاء را در پی داشت و اين که نمي دانند چه کنند. از آقاي شوشتري پرسيدم که دنبال نمي کنی؟ گفت نه. نااميد شده بود. چند بار به او قول داده بودند و عملي نشده بود.ضمن آنکه میگفت دادستان برایش جرم های عجیبی میشمارد.جرم های معروف وهمیشگی! هيأت تظارت قرار شد نامه رسمي روي نامه سميع نژاد بنويسد و آن را براي قوۀ قضائيه بفرستد شايد اقدامي نمايند. نسخه دوم را هم به آقاي خاتمي دادم. همه اش را خوانده بود. نامۀ سميع نژاد از گزارش هاي وبلاگ نويسان قبلي که گريۀ همه را در آورده بود تلخ تر است. پي نوشت آقاي خاتمي را هم ديدم. اين نامه را نمونه تکان دهندۀ ديگري از گزارش هاي موجود خوانده است و خواسته است که با تخلف از قانون با شدت برخود شود.
من به دليل لطفي که وبلاگ نويسان داشته ام دفاع از آنان را وظيفه اصلي خودم مي دانم. اگر اين دفاع نتايج سختي هم برايم داشته باشد باز هم وظيفه من است . دوست دارم خيلي از آن ها بنويسم اما نگران آن هستم که به جاي کمک به آن ها مشکلات شان بيشتر شود. گرچه اگر سرنوشت اين وبلاگ نویس چنین بماند چاره ای نیست جز آن که نامۀ سمیع نژاد را که از داخل زندان و نه خارج از زندان نوشته و عجيب تکان دهنده است را منتشر کنم.البته امروز که با برادرش صحبت کردم میگفت پنجشنبه خبر داده اند که فقط به خاطر مطلب اهانت آمیزی در سایتش به دوسال محکوم شده است !واقعا ظلم است .
در هر حال کساني که راحت تر مي توانند بنويسند براي مشکلات وبلاگنويسان، خوب مي نويسند!