۲۰ بهمن ۱۳۸۳
انتشار در:
اديان، صلح، ديپلماسي
سید محمد علی ابطحی
اوسلو
از اينكه به همت موسسه تحقیقاتی صلح بین الملیاجلاس اديان، صلح و ديپلماسي در اينجا برگزار شده است بسيار خوشحالم.
روح اديان، معنويت است ارتباط با خدايي كه برتر از همه بشريت است و طبعاً چون خالق تكتك افراد بشر است، با هيچيك از آنان، نه ميتواند دشمن باشد و نه ميتواند مخلوق خود را دوست نداشته باشد. اين همان معناي محبت و صلح است. هيچ دين خدايي نميتواند فلسفه خود را جز در سايه صلح جستجو كند.
اين فلسفه نظري دين، متأسفانه در طول تاريخ بشريت همواره دچار آسيب بوده است. اصليترين دليل آن هم اين است كه دين از رابطه دو جانبه بين خدا و مردم خارج شده و در اين ميان منافع كساني كه عمور خود را متوليان اديان ميدانستهاند، بيش از روح دين بنام دين با جامعه رابطه برقرار كرده است.
به عقيده من كساني كه دين را در غير از صلح و معنويت ، منافع خود را جستجو ميكنند در دنياي فعلي و بخصوص در چندسال اخير بار ديگر بدليل برخوردهاي خشونتآميزي كه بنام دين در سراسر دنيا شد، بيش از هر زمان، روح و جوهر اديان در مرض آسيب و خطر قرار گرفتهاند. دينداران در دنيا در برابر يك آزمون جدي قرار گرفتهاند يا بايد دامن دين را از خشونت، ترور، قلدري پاك كنند و يا آنكه شاهد برپايي مراسم تدفين در سراسر دنيا باشند.
تاريخ نشان داده است هرگاه اعتقادات ايدئولوژيك و مذهبي در برابر آزاديهاي عمومي و مقبول بشريت ايستادگي كند و آن را محدود نمايد، مجبور به ترك صحنه خواهد شد. حتي اگر عدالت نيز در برابر آزارهاي مردم قرار گيرد، صحنه اجتماعي به نفع آزادي عدالت را هم حذف ميكند. چنانكه در سيستمهاي كمونيستي شاهد آن بوديم.
نكته ديگري كه تبايد فراموش كرد اينكه: صداي متدينان صلح درست با آنكه از جمعيت فرادانتري برخوردار بودهاند هميشه، صداي آرامتري بودهاند ولي قدرتطلبان خشونت پرست كه از ابزار دين استفاده ميكردهاند صداي بلندتري داشتهاند اين مهمترين نقطه سوءتفاهم اديان نسبت به يكديگر است كه همواره صداهاي بلند را نمايندة آن جامعه ديني ميدانستهاند.
آقاي رئیس؛
دينداران در همهجاي دنيا و در جهان اسلام از قلدري و سخن از سر برتري جوئي خسته شدهاند. اگر دين زورگوئيها به زبان عقل و فهم طرف مقابل تغيير پيدا نكند، بيم آن ميرود كه دوباره صداي خشونت صداي برتر بلندتر شود. همه بايد به يكديگر كنيم كه براي آرامش بشريت خشونت را به مهرباني و گفتگوي متوازن تبديل كنيم.
به دنياي اكنوني نگاه كنيم:
در دنياي اسلام كه من از آن دنيا با شما صحبت ميكنم، اكثريت جامعه اسلامي، انسانهاي روشنفكر آرام، صبور و طرفدار صلح جهاني هستند. اما متأسفانه صداي بلندي كه شنيده ميشود صداي خشونت و ترور است و من علاقمندم در اين جمعگرامي شهادت دهم كه صداي خشونت در جان اسلام اگرچه صداي قدرتمند و بلندي است اما صداي اكثريت قدرتمند جهان اسلام نيست.
در انتخابات اخير عراق، خشونتطلبان هرچه توانستند با صداي بلند، ترور، انفجار و خونريزي را به دنيا و بنام اسلام معرفي كردند. بنحوي كه گويا مردم عراق يكپارچه از دين خشنوتخواهان حمايت ميكنند. اما آنجا كه اكثريت آرام و خاموش مردم عراق نقش پيدا كردند در فضاي رعب و خشونت ترور بيش از 72% آنها به پاي صندوقهاي رأي رفتند تا آينده عراق را خالي از خشونت آرزو كنند.
من در اينجا ميگويم كساني كه در دنياي فعلي با اين صداي بلند خشونتآميز ميخواهند خود را نماينده اديان بدانند به هيچوجه از مردم متدين به آن اديان نمايندگي ندارند.
نه بنلادن نماينده اسلام است، نه شارون نماينده دين يهودي است و نه آتشافروزيهاي آمريكايي نماينده معتقدان به مسيحيت است.
تنها راه حلي را هم كه پيشنهاد ميدهم گفتگو با مبناي اعتقاد به روح صلحدوستي اديان ميدانم. متدينان در اين سمينار و در هركجا كه صدايمان به گوش افكار عمومي ميرسد بايد تلاش كنند كه صداي واقعي اديان كه مظهر صلح و دوستي است را صداي بلند اديان معرفي كنند.
براي تحقق اين هدف بايد :
1. از فشار يكسويه و قدرتمندانه بر اهالي هر ديني بايد دوري جست. نميشود براي خونريزي درجهبندي كرد. بعضي خونها را رنگينتر از سايرين دانست.
2. متدينان به خصوص مسلمانان در شرايط فعلي جهان بايد از درون به اصطلاح خود با توجه به شرايط بومي خود بپردازند. قدرتمندان نيز بايد بپذيرند كه اصلاح از بيرون، با توجه به خصوصيات فرهنگي هر ملتي به شدت به دورند امركرانيزه شدن جهان اسلام ضربه خواهد زد.
3. همه دنيا به يك اندازه به اصول مقبول بشري پايبند باشند. دموكراسي، حقوق بشر همزيستي مسالمتآميز جهاني اينها اصول قطعي مورد قبول بشريت هستند. بايد زمينه پذيرش آنها بخصوص براي مؤمنان به اديان هرچه سريعتر آماده شود. در اين مسير كمك قدرتمندان به كشورهاي كم قدرتتر ضروري است.
4. تغيير اصلي دنياي فعلي با گذشته در سايه انقلاب ارتباطات است. ديگر در دنياي كنوني هيچ كشوري و هيچ مردي و هيچ ديني نميتواند به دور خود حصار ببندد و در درون حصار خود تصميمگيري كند. همه دنيا به يكديگر مرتبط هستند به اين واقعيت بخصوص طرفداران اديان بايد بيشتر توجه كنند.
با توجه به آنچه كه ذكر شد نقش ديپلماسي خيلي پررنگتر از گذشته جلوه ميكند.
كار اصلي ديپلماسي اين است كه :
1. فرصت دهد تا هر كشور بتواند در شرايط برابر واقعيتهاي فرهنگي خود را به ديگران بشناسانند. استفاده از زور به همان مقدار خطرناك است كه با توجهي به ارتباط با دنيا.
2. وظيفه اصلي و ديپلماسي آن است كه حكومتها يكديگر را وادار كنند كه ابتدا در درون خود ارزشهاي پذيرفته شده بشري را عملي نمايند.
3. ديپلماسي قدرتند آن است كه بتوانند به ديگر بقبولانند كه روشهاي صحيح قابل اجراست و ديپلماسي و زورگويي، دو واژه كاملاً ناهمگون با يكديگر هستند.